گذر از جاده ها ی هموار و گاه، صعب العبورِ زندگی؛
همه می دانیم جاده ی زندگی صعب البور و رونده ی چنین راهی نیاز به یک راه بلد دارد، آموزش و گرفتنِ درس زندگی از بزرگان و کهنه کارانِ با تجربه،خود دلیلی بر سخت بودن مسیر است طی کردن این راه، بدون داشتن دانش و راهنما یعنی برگزیدنِ دَوَندگی های بی حاصل بجای زندگی است.همان چیزی که نتیجه اش می شودنومیدی.با آمدن میهمان ناخوانده ای چون یأس،پای افسردگی به دل و درون مان باز می شود رفته رفته به غلط بودنِ راه رفته مان واقف می شویم و حتی راه هایی را هم که صحیح آمده ایم قبول نداریم،وقتی احساس کنیم چرخ زندگی بر مرادمان نیست هوای گذشته را می کنیم و دلمان می خواهد عقربه ی زمان به عقب برگردد.
راستی؛اگر زمان به عقب بر می گشت کدام انتخاب را در الویت زندگی خود قرار می دادیم؟ تجدید نظر در امر انتخابِ همسر و زمانِ ازدواج، فرزند دارشدن و تعداد آن ها، انتخابِ شغل، ادامه و نوع رشته ی تحصیلی و در بُعد معنویت،رعایت اصولِ مذهبی و یا برعکس، رعایت بیش از پیش حلال و حرام و حق الناس و ...و یا چقدر همین راهِ طی شده را دوباره می رفتیم،را ه هایی که غلط پیموده ایم کدامند؟ مطمئنا"به چنین پرسش هایی نمی توان جواب قاطع داد چرا که انسان موجودی انتخابگر و حسابگر است و هر لحظه، برای ارتقاء کمی و کیفی زندگی خود و خانواده اش تصمیم تازه ای می گیرد،برای کسی که دچار یأس و نومیده شده و در انتخاب راه درمانده و وامانده است چنان چه، زمان به عقب بر گردد بازهم معلوم نیست قادر به تصمیم گیری درست باشد آن هم تصمیمی که موجب پشیمانی اش نشود.پس تنها راهی که برای انسانِ صاحب اراده می ماند؛تغییر دادنِ خویش و انتخابِ راهی است که می خواهد به مقصد برسددرست همان کاری که بسیاری از بزرگان کرده اند و به مقصد رسیده اند با تغییر خود،از آنچه هست به آنچه باید باشد گویی زمان به عقب برگشته و یا راه را درست رفته است،برای چنین مهمی می توان گفت:هیچ وقت برای تغییرِ خود(از آنچه هست به آنچه باید باشد) و راه و مسیری که تاکنون به اشتباه طی کرده،دیر نیست،زیرا از قدیم گفته اند جلوی ضرر را از هر وقت بگیری منفعت است.