کلاس سوم ابتدایی که بودم سیده خانمی را می شناختم که چون خادم مزار بود مردم او را به همین نام می شناختند،ایشان از سویز خودش را به امام زاده های بهمن آباد می رساند و چراغ مزار را روشن می کرد در آن دوره طاقچه های داخل امام زاده ها پر بود از شیشه های نفت،که زائرین برای روشن نگه داشتن چراغ مزار نذر امام زاده ها می کردند این دو امام زاده در بین زائرین روستاهای مجاور به نام مزار بهمن آباد و در بین بهمن آبادی ها به مزار خُردی(کوچک)و مزار بزرگ شناخته می شدند مردم از دیرباز به مزار بزرگ التفات بیشتری داشتند و به هر دلیل چندان توجهی به مزار خُردی یا کوچک نمی کردند این نگاهِ کوچک بینی نسبت به  مزار خردی به نسل های بعدی انتقال یافت و اکنون نیز مزار بزرگ زائر و نذورات دارد ولی مزار خردی،زائر و نذوراتِ چندانی ندارد ازاین نکته گذر می کنیم زیرا شالوده سخن ما،سخن مرحومه سیده خانم،خادمِ مزار است که در توبیخ  یک نفر سپاهی دانش که به عنوان معلم،وارد روستا شده بود و گویا در امور مردم سرک می کشید باخود می گفت:ما گفتیم مدیر اَیه نه میش خنه گیر اَیه(ما گفتیم مدیر بیاد نه موش خانه گیر بیاد)همه ی این ها را گفتم تا از موش  شبکه های اجتماعی  گفته باشم موش کوری که بی پروا به همه جا سرک می کشد.جستار ما درباره شبکه های وسیع اجتماعی و فضاهای مجازی است مهمانان ناخوانده ای که بجای وصل کردن فصل کردنِ خانواده ها را هدف قرار داده اند و موجب شده اند خانواده ها  روز بروز از هم فاصله بگیرند و نسبت به هم بیگانه شوند.

وقتی نوشتن با قلم برقی(تایپ) را یادمان دادند فکر نمی کردیم در ازای آن باید قلمِ اصلی را از دست بدهیم وقتی اینترنت آمد نمی دانستیم در برابر این از راه رسیده،چه چیزی باید تقدیم کنیم ولی وقتی انواع شبکه های اجتماعی،بی خبر از در واردشدند شاهد بیرون رفتن ارزش ها از پنجره و سست شدن پایه های خانواده شدیم این روزها بود و نبود و خوب و یا بد بودن شبکه های اجتماعی دستمایه  گفت و شنود خانواده هایی است که نگران آینده خود و فرزندانشان هستند بنده نیز از جمله کسانی هستم که از هر نو آوری و نو آمده ای استقبال می کنم ولی حرف بر سر این است که استفاده از تکنولوژی باید متناسب با سن و سال و  ظرفیت فکر و اندیشه ها باشد چیزی که شوربختانه اکنون رعایت نمی شود،براستی مگر نه این که ما مدام از کمبود وقت ناله سر می دهیم و دَوَندگی را جایگزین زندگی کرده ایم پس چه شده که برای اطلاع یافتن از این همه خبربیهوده مدام سر در گوشی داریم و بهترین اوقات خود را صرف دنبال کردن شبکه هایی چون وایبر،بیسفون،واتساپ،ایسناگرام و از همه مهمتر تلگرام می کنیم؟ رصد کردنِ این همه شبکه ها و پیگیریِ خبرهای درهم و برهم  و درست و نادرست و عضو شدن های بی حاصل و بد حاصل چه دردی از این همه دردهای پنهان و آشکار افراد جامعه  را دوا می کند؟ افشای راز،پرده دری کردن،تولید دروغ و تهمت،ارسال عکس و تصویر و از بین بردن عزتِ عزتمندان و بازی کردن با آبروی دیگران  چه توجیهی می تواند داشته باشد؟این فضا ها گرچه به ظاهرنامشان مجازی است ولی زندگی واقعی و حقیقی انسان ها را تحت تأثیر خود قرار داده و با مشغول کردن فکر فرد حتی،در تغییر عقیده و نگرش او تأثیرگذار است همراه شدن و شرکت کردنِ  پسران و دختران و زنان جوان در گروهایی که هیچ سنخیت و شناختی با همدیگر ندارند جز سست شدن پایه های به زندگی چه دستاوردی می تواند داشته باشد؟ کپی کردن و  فرستادنِ مطالبی که هیچ نقشی در آماده کردن و نوشتن آن نداشته ایم یعنی تلف کردن بهترین زمان و اوقاتِ زندگی و هدر دادَن عُمرَ،از این ها گذشته همانطور که دربالا به آن اشاره شد آبروی انسان ها در داد و ستدهای تلگرامی به سرعت از بین می رود که این می تواند نشانه ی پسرفت و انحطاط باشد نه تغییر و پیشرفت.