داشتم با خودم فکر می کردم که آدم ها پنهان شدن در پشت نقاب و رنگ عوض کردن  را نخست از که و چگونه می آموزند که باید برای به اصطلاح،سوار شدن بر خر مراد،از در مکر  و حیله وارد شوند؟هر کسی برای خودش نقاب یا  نقاب هایی دارد که متناسب با زمان و مکان از آن استفاده می کند.یادمه شبی برای یکی از بستگان دور رفته بودیم خواستگاری،خانواده ی دختر،ثروت و آبرو را با هم داشتند آقا پسر هم مهندس مکانیک بود پس از معارفه و تعارفات و تَه کشیدن سخن های متفرقه،طبق رسم ایرانی رفتیم سر اصل مطلب،کمی که گذشت از پدر دختر خواستم من و ایشان،دو نفری و در خلوت گپ دوستانه بزنیم در پایان، دریافتم تفاوت فرهنگی این دو خانواده بسیار زیاد است خانواده ی داماد که از من خواهش کرده بودند آن شب همراهشان باشم چیزهایی را از من پنهان می کردند که این پنهان کاری به صلاح نبود یکی از آن چیزها سیگار کشیدن آقا پسرشان بود ولی به رسم امان، بنده پنهان کاری را به صلاح ندانستم و همانجا سیگاری بودن و برخی از خصلت های آشکار وی را  یاد آور شدم  خوش بختانه هردو طرف از صراحتِ کلام بنده خوشحال شدند با این حال برای شب های بعد قرار و مدار گذاشتند و این دو به نا سلامتی نامزد شدند ولی در عرض 24 ساعت با پشیمان شدنِ دختر خانم ورق برگشت و آقا مهندس را پس زد این پس دادن به نفع هردو بود زیرا آقا پسر اکنون همسر و دو فرزند قابل تعریف دارد همسر وی از بابت ادب و رعایت آداب  و تحصیلات درسطح بالایی قرار دارندهدف از ذکر این خاطره نقاب هایی است که حتی درشب خواستگاری هم از آن استفاده می کنیم به یاد دارم آن شب به پدر دخترخانم گفتم: جناب!بیاییم خودمان باشیم و بی رنگ و بی نقاب با هم سخن بگوییم و اگر قسمت بود این دو جوان را به خانه ی بخت بفرستیم و اگر هم نبود... پدر دختر که مرد دانایی بود سخنم را به جان خرید و استقبال کرد و سرانجام آن شد که خواندید.

یک پرسش بی جواب؛ آیا بهتر نیست از همان اول راه انصاف را انتخاب کنیم و با عدالت وارد عرصه ی هرگونه معامله و عقد قرارداد شویم؟ شاید باور نکیند که بیشتر دوستی های پسرها و دخترها و سخنان و وعده هایی که داده می شود برپایه ی دروغ و نیرنگ است،اگر بی صداقتی های این دوستی ها و افکار خیابانی را باور ندارید پس ریشه ی این همه پرونده های  طلاق را در کجا باید جست؟دختر و پسری را درنظر بگیرید که از طریق اینترنت با هم آشنا می شوند این دو هیچ شناخت و اعتمادی به یکدیگر ندارند از این رو تا مدت ها از نام مستعار استفاده می کنند!با این وجود آشنایی را به دوستی تبدیل می کنند و به سرعت با هم  قول و قرار دوستی و ازدواج می گذارند شور بختانه همه چیز با شتاب انجام می گیرد و... آیا باید گفت:مبارک است؟خیر زیرا  اینگونه دوستی ها نتیجه ای جز تیره بختی برای آن ها درپی نخواهد داشت .درجایی دیگر می بینی دختر و پسری با راه اندازی وبلاگ برای هم عاشقانه می نویسند و از تنهایی ناله سرمی دهندپس از ملاقات چنان نسبت به هم ابراز دوستی و علاقه می کنند که انگاری این دو را برای هم ساخته اند برخی تا مرز ازدواج می روند و بعضی ازدواج هم می کنند و کم نیستند کسانی که با قهر و تهدید یکدیگر را  ترک می کنند ولی هر چه باشدحاصل این گونه تماس ها جز نکبت چیزی نبوده و نخواهد بود یاد آوری یک نکته: تند رو نیستم و همه را به یک چوب نمی رانم  بنده از طریق همین پیام ها با افرادی دوست شده ام که رفت و آمد خانوادگی داریم شرافت و آقایی این خانواده ها برکسی پوشیده نیست ولی باور کنید چیزهایی که من می دانم شما نمی دانید از این رو جوان ها و حتی میانسالان را از چنین دام هولناکی بر حذر می دارم .