همانطور که انتظار می رفت این روزها کسبه و مردم ِعادی از سراشیبی و سقوط قیمت طلا و دلار سخن می گویند؛بالطبع این روند برای عده ای نان و آب درپی دارد و بر عکس آن نیز محتمل است.ولی بحث ما به اقتصاد مربوط نمی شود بلکه واکاوی درد هایی است که مثل خوره بجان جوانان کشورمان افتاده و از درون آن ها را می خورد لذا نرخ طلا و دلار را به حال خود رها می کنیم و به نرخ مثلثِ طلاق و اعتیاد و ایدز می پردازیم ؛دردهای بزرگی که هرگز به حساسیت پایین و بالا رفتن قیمت طلا و دلار مورد توجه قرار نمی گیرند و مسئولینی که در این حوزه دارای مسئولیت می باشند نیز هرسال  به همین مناسبت مصاحبه واظهار  می کنند باز تا سال بعد آش همان آش است و کاسه همان کاسه.اگر بخواهیم از دردهایی که نسل جوان امروز  را مورد تهدید قرارمی دهد بنویسیم؛ مثنوی نمی دانم چند صد من کاغذ شود.  

رأس این همه دردکجاست؟

 هر انسانی ریشه  در گذشته ی خود دارد و شاخه هایش در آینده است همان چیزی که جوان امروز ما با گسست از آن در بلا تکلیفی بسر می برد، او با فراموش کردن خودش، به یک انسانِ بی خود تبدیل شده  و چون به پوچی رسیده احساس رها شدن(نه آزادی) می کند لذا برای خود و داشته های خانواده اش حریمی قائل نیست در نتیجه درکی از معنای زندگی ندارد.عوض کردن نام معتاد به بیمار هم  نمی تواند به او زندگی و  اعتباری دوباره ببخشد. معتاد بلای جان خانواده و سر بار جامعه است و با انتقال مرض ایدز این بل مضاعف می شود او هر لحظه به سقوط نزدیک تر می شود ولی این سقوط با نرخ سکه و دلار متفاوت است اینجا بحثِ زندگی و آینده ی چندین انسان در میان است و چون او چنین معنایی را درک نمی کند، تن به اعتیاد می دهد و حتی برای فرار از مسئولیت،تنها راهِ چاره را  طلاق می داند.جوان امروز با آسان و راحت بدست آوردنِ امکانات، از داشته هایش لذت نمی برد و ارضاء نمی شود. براستی مفهوم لذت در زندگی ما كجا بوده و حالا كجاست؟ لذت را بسیاری از بزرگان و پدران و مادران ما در داشتن آرامش و عزت نفس و تلاش برای معاش معنا می‌كردند. حتما می‌شنویم و شنیده‌ایم كه بسیاری می‌گویند:حالا دیگر دل‌ها مثل قدیم خوش و آرام نیست،در گذشته با وجود دردسترس نبودن این همه امکاناتِ آسایش،دل هامان پر بود از آرامش خیال،ولی اکنون دوندگی می کنیم تا روزی به زندگی و آرامش دست یابیم.این نظر درست است ولی یادمان باشد؛ پدران و مادران و اجدادمان خشت زندگی شان را بر اساس تعالیم دین صافِ صاف بنا می کردند و با استفاده از داروهایی که  دین و مذهب برایشان تجویز می کرد به آرامش می رسیدند  ولی نسل امروز با احساس بی نیازی کردن از چنین دارویی در بی هدفی گام بر می دارد و چون همه چیز برایش مهّیاست هیچ چیز خوشحالش نمی کند در چنین حالتی برای شادی کاذب و آرامش زود گذر، روی به مسّکن هایی می برد که عاقبت اش از قبل قابل پیش بینی است او به  تسکین دهنده ای پناه می بردکه خودِ آن می شود دردِ بی درمان.شما را به خدا  آمار رسمی طلاق و فحشاء و دزدی و قتل و اعتیاد و زورگیری و... را ملاحظه کنید،آیا این همه و دهها ناگفته ی دیگر می تواند زیبنده ی تنها کشور شیعه و  اسلامی در کره ی زمین باشد؟چگونه می شود بر دردهایی سر پوش گذاشت که فلاکتِ جوانان و بد بختی خانواده ها را در پی داشته است؟ اگر نمی خواهیم همه را خوب و سالم جلوه دهیم،چرا  آن طور که باید و شاید در باره ی پدیده ی خطذناکِ ایدز اطلاع رسانی نمی شود؟آیا نباید گفت؛ ایدز از چه راه هایی قابل انتقال است؟ ما چه چیزی را از چه کسانی پنهان می کنیم؟متخصین امر بهداشت می دانند؛ شایع ترین راه انتقال ایدز در تمام دنیا آمیزش جنسی است به عبارتی حدود 70 تا 80 درصد آلوده شدگان به ایدز در جهان از راه آمیزش جنسی به این بیماری مبتلا شده اند که البته آمار معتادان تزریقی نیز قابل توجه است.    

براستی مفهوم لذت در زندگی ما كجا بوده و حالا كجاست؟ لذت را بسیاری از بزرگان ما و پدران و مادران ما در داشتن آرامش و عزت نفس و تلاش برای معاش در کسب روزی حلال معنا می‌كردند ولی اکنون چنین نیست،حال این پرسش مطرح می شود:چه شد که به اینجا رسیدیم؟جواب روشن است،از روزی که اعتماد ها را گسستتیم  و زنجیر عشق و صداقت را پاره کردیم،از روزی که رشته ی ارتباطمان با خدا قطع شد و  به نعمت های او کفران ورزیدیم،از وقتی بجای راه رفتن بر روی مرز خود،بر روی مرز دیگران راه رفتیم ،آرامش روح و سلامتی جسم و اعتماد متقابل نیز رفت و  دچار بیماری هایی شدیم که حتی تصورش را هم نمی کردیم.امام کاظم(ع) چه زیبا فرمود::هرگاه که مردم گناهان جدید اختراع کنند ، خداوند بلاهای جدید بر ایشان نازل می کند.

از بحث مان دور نشویم و به نرخ طلاق بپردازیم که همین امروز سایت های خبری نوشتند: در هفت ماهه سال جاري 467 هزار و 242 مورد ثبت واقعه ازدواج و 90 هزار و 653 مورد ثبت واقعه طلاق در كشور داشته ایم،تو خود حدیث مفصل بخوان از این اعداد!!!

اکنون که سراشیبی نرخ انواع فلزات گران بها نَقل و نُقلِ محفل و مجلس مان شده، انتظار می رود به همان میزان نسبت به نرخ مثلثِ شوم طلاق،اعتیاد و ایدز حساسیت داشته باشیم و در جهتِ کاهش و حتی ریشه کن کردنِ این امراض بکوشیم.ان شاءالله