انسان موجودی که می توانست پیشرفت کند ولی به تغییرِ اندک قناعت کرد.
در تعریف انسان و حتی واژه ی عقل، تا کنون چه تعاریفی که نشنیده ایم! پیچیدگی و نوع خلقتِ انسان موجب شده تا هرکسی از ظن خود یارش شود.اکنون بنا نداریم، تعریفِ انسان از نگاه ادیان و بزرگان را، بازگو کنیم بلکه می خواهیم بدانیم؛ آیا صرف داشتن شناسنامه، لباس و کفش و وسائل دنیوی زیبا که هر آدمی،می تواند از آن بهره مند باشد،برای تشخیص انسانِ واقعی کفایت می کند.؟به عبارتی دیگر آیا همه ی فرزندان آدم می توانند در دایره ی انسان و اشرف مخلوقات جای داشته باشند؟ این فرمایش قرآن است: :أولئك كالأنعام بل هم أضل أولئك هم الغافلون؟حال که چنین است و در حالتی که همه خود را عاقل و خردمند،می پندارند تشخیص عاقل و جاهل با چه معیاری صورت می گیرد؟آیا سنجش و میزانی وجود دارد یا در آینده وجود خواهد داشت که هرکس قادر باشد از میزان و درجه ی عقل خود آگاهی یابد تا وی به غرض و یا اشتباه،برجای عقلا تکیه نزند؟
امروزه آدم ها(هنوز تا انسان بودن فاصله داریم) به هر عللی که خودشان می دانند با وسائلی،میزان قند و فشار خونشان را اندازه گیری می کنند و بر همین مبنا چه طبق دستور پزشک معالج و یا خودسر از بعضی خوردنی ها پرهیز می کنندچه خوب بود برای میزان سنجش عقل نیز دستگاه مشابهی وجود داشت تا به وسیله ی آن هر روزه ابتدا میزانِ پایین یا بالا بودنِ عقل مان را مورد سنجش قرار می دادیم و بعد،آغاز سخن می کردیم و یا به کاری دست می زدیم. در این صورت،داشتن یک عینک دودی و کیف سامسونت و حتی پاس کردن چند ترم دانشگاهی و شیک و پیک بودن نشانه ی داشتن عقل و فرهنگ نبود و هیچکس هم خود را بی نیاز از نصایح دیگران نمی دانست.
حتما" شما هم شنیده اید که برخی از شنیدنِ نصیحت و موعظه کردن،بیزاری می جویند.از گوینده ای شنیدم: مولی علی (ع) می رفتند نزد ابن عباس و از او درخواست موعظه می کردند.در جایی خواندم:آیت الله بروجردی به اطرفیان می گفته بودند: بروند کسی را در قم ببینید تا برای شنیدن موعظه نزدشان بروند.شخصا" از آیت الله منتظری شنیدم که به شهید آیت الله مدنی گفتند: آمده ایم (ائمه ی جمعه)تا ما را موعظه کنید. راستی یادمان رفته که امر به معروف و نهی از منکر واجب ( كفائی ) است. چه بدمردمی خواهیم بود اگر امر به معروف را برای خودمان بد و یا بی اهمیت بدانیم. و بدتر خواهیم بود اگر قبل از آن که خودمان عمل کنیم دیگران را به خیر دعوت کنیم. گفت: ای حکیم اول نصیحت گوی نفس خویش را. امام کاظم می فرمایند:خدا لعنت کند کسانی را که امر به معروف می کنند ولی خودشان به آن عمل نمی کنند.ناگفته نماند؛ موعظه و امر به معروف و نهی ازمنکر دارای شرایطِ زمانی و مکانی خاصی است ولی نمی توان به این بهانه آن را نادیده گرفت و غفلت کرد. این را نیز بدانیم در بعضی افراد نصیحت کارگر نیست: به قول استاد سخن:
کسی را نصیحت مگو ای شگفت / که دانی که در وی نخواهد گرفت.
ای دوست نصیحتم چه گوئی / دیوانه کجا سخن پذیــــــــــــــــــــــــرد.
مجلس ختم و رفتار عجیب؛
در مجلس ختم مشاهده می شود؛ به محض پایان یافتن تلاوت الرحمن،همزمان با آغاز سخنِ روحانی دعوت شده، درصد زیادی از مردمِ بی نیاز از موعظه جلو چشمان منبری از مسجد خارج می شوند! آیا این حرکت به معنای بی نیاز بودن آن ها به موعظه و تذکر است؟ شاید هم از همان سنجشی که پیشنهاد دادیم استفاده کرده اند و از این طریق به عاقل بودن خود اطمینان دارند!!! این را به عنوان مشت نمونه ی خروار،در نظر گرفتیم و الا تعدادِ عدم رعایت ادب و آداب، دریک روز زندگی ما آدم ها،از دایره ی شمارش فراتر می رود.این ها و همه ی آن چه نگفتیم گواه بر ناسپاس بودن انسان است فراموش کردنِ خالقِ رازق یعنی مشغول شدن به دنیای بیرونی خود و زندگی کردن بر مبنای سوداگری و این یعنی جهل. می گویند: همه ی دردها دارو دارد جز جهل مرّکب،آن کس که از نعمتِ عقل در جهت پیشبرد هدف خلقتش(عبادت پروردگار) استفاده نکند نیز نمی توان عاقلش نامید، انسان به اصطلاح سکولار و متجددِ نصیحت گریز،دچار سر در گمی و انحطاط اخلاقی شده است اعمال و رفتارش شباهت بسیار به انسانِ ماقبل تاریخ دارد.بشر هنوز همان بشر اولیه است و گرچه با گذشت زمان، در وی تغییراتی به وجود آمده،ولی از هرگونه پیشرفتی باز مانده است نمونه اش را می توان در بدرفتاری ها، طلاق ها،جنگ و کشتار،غارت و قتل و فحشاء و این همه پلشتی های علنی که بر روی زمین اتفاق می افتدمشاهده کرد.
چه باید کرد؟
کاش به همان اندازه که به مرگ باور داشتیم قیامت را نیز باور می کردیم و می فهمیدیم روزی فرا خواهد رسید که کردار و رفتارمان،اعضای بدنمان و حتی زمین که بر روی آن زندگی کرده ایم شهادت خواهند داد.یادمان باشد یکی از نام های روز رستاخیز یوم الحسرة است. زیرا در روز رستاخیز اهل بهشت حسرت خواهند خورد که می توانستند بهتر از این باشند و به درجات بالاتری برسند و اهل دوزخ حسرت خواهند خورد که ای کاش گناهکار نبودند و جهنمی نمی شدند.