زندگی نامه ی دکتر غلی شریعتی
دکترعلی شریعتی دردوم آذرماه 1312 درروستای کاهک ( مادر علی ازروستای کاهک وپدرش از روستای مزینان می باشد ) از توابع شهرسبزوارمتولد شد مادرش زهرا امینی زنی روستایی بود که مهربانی را بی دریغ نثار همه میکرد پدرش استاد محمد تقی شریعتی مزینانی درخانواده روحانی متولد شده بود وپدر بزرگش شیخ محمود روحانی وازدانشمندان مزینان به شمار می رفت استاد مقدمات صرف ونحو عربی ومنطق را نزد پدر وعموی خود آموخت ودرسال 1306 برای ادامه تحصیل به شهر مشهد رفت دکتر علی درباره پدرش می گوید:پدرم نخستین سازنده ابعاد روحم کسی که برای اولین بارهم هنر فکر کردن را به من آموخت وهم فن انسان بودن را طعم آزادی شرف پاکدامنی مناعت عفت روح استواری ایمان واستقلال دلرا بی درنگ پس آنکه مادرم ازشیر گرفت به کامم ریخت نخستین بار مرا با کتابهایش رفیق کرد این بود که به هرکلاسی وارد میشدم صد درس از همکلاسانم نود ونه درس ازغالب معلمانم جلوبودم روز شمار زندگی دکتر علی در یک نگاه:
1312 تولد دوم آذرماه
1319 ورود به دبستان ابن یمین
1325 ورودبه دبیرستان فردوسی
1327 عضویت درکانون نشر حقایق
1329 ورود به دانشسرای مقدماتی مشهد
1331 اتمام دوره دانشسراواستخدام دراداره فرهنگ مشهد
1332 عضویت در نهضت مقاومت ملی
1333 گرفتن دیپلم کامل ادبی واولین ترجمه کتاب
1334 انتشار کتاب های ابوذر غفاری وتاریخ تکامل فلسفه و ورود به دانشکده ادبیات مشهد
1336 دستگیری به همراه 16 نفراز اعضای نهضت مقاومت درمشهد
1337 فاغ ا لتحصیل از دانشکده ادبیات با احراز رتبه اول وازدواج در24 تیرماه با یکی از همکلاسان خود بنام (بی بی فاطمه) شریعت رضوی
1338 اعزام به فرانسه با بورس دولتی وتولد اولین فرزندش احسان
1339 بردن همسر وفرزند به فرانسه
1340 همکاری با کنفدراسیون دانشجویان ایرانی جبهه ملی نهضت آزادیونشریه ایران آزاد
1341 مرگ مادرو تولد دومین فرزندش سوسن(زری) وآشنایی با افکار فان وژان پل سارتر
1342 تولد سومین فرزنش سارا- اتمام تحصیلات واخذ مدرک دکترا در رشته تاریخ وگذراندن کلاسهای جامعه شناسی
1343 بازگشت به ایران ودستگیری در مرز وانتقال به زندان قزل قلعه
1344 انتقال به تهران به عنوان کارشناس وبر رسی کتب درسی
1345 استاد یاری رشته تاریخ در دانشگاه مشهد
1347 آغاز سخنرانی های او در حسینیه ارشاد ودانشگاه ها و انتشار کتاب های اسلام شناسی مشهد واز هجرت تا وفات
1350 تولد چهارمین فرزدش مونا
1351 تعطیل حسینیه ارشاد وممنوعیت سخنرانی های او
1352 معرفی خود به ساواک و18 ماه زندان انفرادی در کمیته شهربانی
1354 خانه نشینی وآغاز زندگی سخت درتهران ومشهد
1356 هجرت به اروپا
وروز یکشنبه 29 خرداد ماه ۱۳۵۶ روح پاک دکتر علی شریعتی این پرنده بی قرار به آشیانه جاودانه خود پرواز کرد شریعتی درسن 44 سال زندگی سرتا سر افتخار باتلاش ورنج درهاله ای ازابهام دار دنیا را وداع گفت خبر عروج این روشن فکر متعهد به صورت گسترده در جهان منتشر شد ولی در کشور خودمان پس از دوروز سکوت به صورت کوتاه وناقص انعکاس داده شد ودر روز یکشنبه 5 تیر 1356 پیکر پاکش ازلندن به دمشق انتقال یافت وتوسط امام موسی صدر وچند تن از شخصیت های سیاسی ومذهبی استقبال ودر جوار صحن مطهر حضرت زینب (س) به خاک سپرده شد .
نظر شخصیت های دینی در باره دکتر علی
شریعتی بارها تاكید كرد كه در اسلام بجای روحانی عالم دینی وجود دارد:«من، روحانیت را با علمای اسلامی یكی نمیگیرم، بلكه متضاد میبینم. در اسلام، ما دستگاهی، طبقهای یا تیپی به نام روحانیت نداریم. این اصطلاح خیلی تازهاست و مصداق آن هم نوظهور. در اسلام ما عالم داریم در برابر غیر عالم نه روحانی در برابر جسمانی...آقا روحانی است. یعنی مصرفش چیست؟ متفكر اسلامی است؟ نه. عالم اسلامی است؟ نه. سخنران اسلامی است؟ نه. نویسنده یا مترجم اسلامی است؟ نه. پس چیست؟ ایشان یكپارچه نور است، مقدس است. شخصیت دینی است. آبروی دین است»
مهندس بازرگان درباره ریشههای اختلاف شریعتی و روحانیت مینویسد:«روحانیت در همه ادیان و ادوار به دو دلیل با امثال دكتر شریعتیها ناسازگاری دارد. یكی اینكه تجدد و نوآوری را منافی با اصالت و استحكام دین دانسته، میترسند در مبانی و معتقدات مردم كه تا حدود زیادی بر تشریفات و تحجر و سنتها و افكار كهن تكیه دارد، تزلزل حاصل شود و دلیل مهمترشان این است كه اصلا نمیخواهند هیچ فردی كه خارج از صنف و كسوت مقدس است وارد قلمروی واسطگی بین خدا و خلق خدا شود.»
این رویه شریعتی منجر به موضعگیری روحانیون بر علیه او شد. مرتضی انصاری قمی خواستار حبس و اعدام شریعتی شد. او به دولت، مردم و روحانیون هشدار داد: «در یك قرن اخیر، اسلام و تشیع هیچگاه دشمنی خطرناكتر و گستاختر از علی شریعتی به خود ندیدهاست.» ناصر مکارم شیرازی با چاپ مقالهای در مجله مكتب اسلام و با عنوان «آیا شورا مبنای حكومت اسلامی است؟» نظر شریعتی را نادرست دانسته و استدلال كرده بود كه شیعه به انتخاب خلیفه بر اساس رای شور معتقد نیست و خلیفه را منتخب خدا و پیامبر میداند. تعدادی از طلاب قم نزد شهابالدین نجفی مرعشی و شریعتمداری مراجعه و اظهار داشتهاند كه دكتر علی شریعتی در یكی از سخنرانیهایش در حسینیه ارشاد منكر امام زمان شده و گفتهاست دعای ندبه سند معتبر ندارد و مرعشی گفت من دكتر شریعتی را نمیشناسم ولی اگر او چنین حرفی گفته باشد كافر است.
لازم به تذکر است که طرز فکر و برداشت آیتالله حاج میرزا خلیل کمرهای نسبت به شریعتی با بسیاری از علمای هم عصر وی متفاوت بود. وی در کتاب خود بنام فتاوی صحابی کبیر سلمان فارسی، کتاب «سلمان پاک» اثر مستشرق فرانسوی پروفسور لویی ماسینیون، ترجمه دکتر علی شریعتی را نقد نمود. در سال ۱۳۵۱، میرزا خلیل کمرهای نسخهای از کتاب فتاوی صحابی کبیر سلمان فارسی را توسط فرزندش امیرحسین برای شریعتی ارسال داشت و ضمن تشکر از تحقیقات علمی شریعتی درباره تاریخ ادیان و اسلام، از او خواست که به ۱۹ نکته علمی در ترجمه کتاب سلمان پاک مراجعه و آنها را مورد بازنگری و تحقیق بیشتر قرار دهد.
با انتشار این فتاوی رسمی، حسینیه ارشاد در آبان ۱۳۵۱ تعطیل گردید. پس از تعطیلی ارشاد، فتاوی مذهبی علیه ارشاد و شریعتی به شدت گسترش یافت. شریعتی نهایتا بهدلیل دستگیری پدرش، در تیرماه ۱۳۵۲ خود را تسلیم كرد و زندانی شد. پس از دستگیری وی محمد بهشتی، سید هادی خامنهای و چند نفر از طلاب قم در منزل مرتضی مطهری حضور داشتند که مطهری ضمن انتقاد از شریعتی گفت صرفنظر از افكار نادرست وی و غرور و اشتباهاتش، ضربه جبران ناپذیری بر هماهنگی روحانیت و طبقه تحصیلكرده زد و آنها را نسبت بهم سخت بدبین نمود و احساسات جمعی از جوانان خام را علیه روحانیون برانگیخت. ابوالحسن قزوینی در پاسخ به استفتایی نوشت:«هرچند مدتی است كسالت دارم و قادر بر مطالعه نیستم، ولی نظر به مطالعه اجمالی، كتب مذكور مطابق با مذهب تشیع نمیباشد و انكار خاتمیت و انكار ضروری دین اسلام است.» علامه سید محمدحسین طباطبایی در پاسخ به استفتایی نوشت:«اینجانب نوشتههای دكتر شریعتی را هرگز تصدیق نكرده، نوع مطالب ایشان اشتباه و طبق مدارك دینیاسلامی غیرقابل قبول است.» سید کاظم مرعشی هم در پاسخ به استفتایی دیگر خرید و فروش كتب شریعتی را حرام دانست. همچنین سید علی اصفهانی اعلام كرد:«نوشتجات نامبرده مشتمل بر اباطیل گوناگون است»
صدور فتواها علیه شریعتی تا پس از مرگ وی ادامه داشت و در این زمان آیات عظام خویی، مرعشی نجفی، شاهرودی،عبدالله شیرازی، مالك حسینی، علی نمازی و... فتاوی مشابهی علیه شریعتی صادر كردند. در این زمان تلاشهایی هم شد كه فتوایی له یا علیه شریعتی از خمینی صادر شود لیكن وی در اینباره همواره سكوت كرد. محمد یزدی در خاطرات خود از جلسه مدرسین قم پیش از انقلاب برای تصمیمگیری درباره شریعتی مینویسد: «جلسه مزبور در منزل نوری همدانی تشكیل شده بود و بحث به مرز كفر و ایمان رسیده بود. پس از شور و مشورت، آقایان به این نتیجه رسیدند كه اعلام كفر در مورد شریعتی بازتاب خوبی ندارد و در كل به مصلحت اسلام و مسلمین نیست...آقای مصباح یزدی در آن ماجرا قائل به دیدگاه خاصی بودند و بقیه اعضای جامعه در برابر ایشان قرار داشتند.» به این ترتیب بخشی از روحانیون نزدیك به خمینی نیز كه بعدها وارد حكومت جمهوری اسلامی شدند، تنها به دلیل مصلحت از اعلام كفر شریعتی خودداری كرده بودند. مرتضی مطهری در نامهای در آستانه انقلاب اسلامی به روح الله خمینی مینویسد:[كوچكترین گناه این مرد بدنام كردن روحانیت است. او همكاری روحانیت با دستگاههای ظلم و جور علیه توده مردم را به صورت یك اصل كلی اجتماعی درآورد و مدعی شد كه ملك و مالك و ملا و به تعبیر دیگر تیغ و طلا و تسبیح همیشه در كنار هم بوده و یك مقصد داشتهاند
این شعر منسوب است به دکتر شریعتی ولی من جایی ندیدم
پریشانم،
چه میخواهی تو از جانم؟!
مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی.
خداوندا!
اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی
لباس فقر پوشی
غرورت را برای تکه نانی
به زیر پای نامردان بیاندازی
و شب آهسته و خسته
تهی دست و زبان بسته
به سوی خانه باز آیی
زمین و آسمان را کفر میگویی
نمیگویی؟!
خداوندا!
اگر در روز گرما خیز تابستان
تنت بر سایهی دیوار بگشایی
لبت بر کاسهی مسی قیر اندود بگذاری
و قدری آن طرفتر
عمارتهای مرمرین بینی
و اعصابت برای سکهای اینسو و آنسو در روان باشد
زمین و آسمان را کفر میگویی
نمیگویی؟!
خداوندا!
اگر روزی بشر گردی
ز حال بندگانت با خبر گردی
پشیمان میشوی از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت.
خداوندا تو مسئولی.
خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندن
در این دنیا چه دشوار است،
چه رنجی میکشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است…
دکتر علی شریعتی