با اصرا ر شما عزیزان و به قصد خدمت بی منت،کاندیداشدم تا...
دوستان ،برادران و خواهران گرامی سلام علیکم
بنا به اصرار شما عزیزان کانداتوری خودم را به قصد خدمت به طبقه ی زرینّ (ببخشید زیرین) جامعه اعلام می دارم. نامزدی من (البته نه آن نامزدی بلکه منظور این نامزدی) فقط به قصد خدمت کردن و فقط برای ادای تکلیف و فقط برای این که جای یک روشن فکر و کاربلدی خالی نباشد!و فقط برای اینکه سال ها درس خواندم ، فکر کردم، بحث کردم ، شام خوردم ، راه رفتم، آب خوردم، تاب خوردم و...بوده و هیچ انگیزه ی دیگری ندارم.عزیزان؛ هرچه از خودم تعریف کنم انگارچیزی نگفتم ، سرتان را درد نمی آورم این شما و این بیوگرافی و زندگی نامه ام تا بدانید من برای شما فراوان فراوان افتخار آفرین و ارزشمندم .البته شکسته نفسی ام مانع ابراز و بازگو کردن داشته های فکری و خلاقیت ها و توانایی هایم می شود ولی علی رغم میل باطنی ام،اندکی از زندگی نامه ام را تقدیم حضورتان می کنم؛
در روستای قنبرآباد جنب صفرآباد به دنیا آمدم دو سالم تمام نشده بود که آثار نبوغ در من پدیدار بود! به توصیه ی باباحاجی، مرا به مکتب خانه ای بردند،که از شانس خوب من، به خانه ی مشتی علی آقای کدخدای ده پایین محله نزدیک بود، شش سال از محضر معلم خوبم صفر علی قطارچی بهره ها بردم و با افتخار،توانستم مدرک کلاس یک را از دستان مبارکشان بردیده ی منت بگذارم،چون سرشار از عقل و ذکاوت بودم مرا به مدرسه ی ده بالا محله ی معروف، بردند. با آن که،ادامه ی تحصیل در،آن مدرسه فقط تا پایه ی سوم ،ممکن می نمود،من که سرشار از هوش و ذهن خلاق بودم!توانستم،تصدیق ششم را در همان جا بگیرم!!! البته آن مدرسه به همت بزرگتر ها و کدخدا و دهیار که همگی از اجداد و دوستان بابا حاجی ام بودند احداث شده بود!! نمی دانم چه پیش آمد که ناگهان دو کلاس را به قول امروزی ها جهشی قبول شدم،تصدیق شش را که به من دادند به شهر رفتم و چند ماه از تحصیلم نگذشته بود که بر خلاف انتظاردیگران مدرک دهم را تقدیمم کردند، قصد تعریف کردن از خودم را ندارم آدم بی شیله پیله و با صداقتی هستم با صداقت جلو آمدم و با صداقت رأی خواهم آورد و و کیل تان خواهم شد.تا یادم نرفته، یادی از مادر بزرگ بابا حاجی (پدر بزرگ مادر بزرگم)بکنم الهی نور به قبرش بباره،همیشه می گفت؛ تو با این ذکاوت و هوشی که داری می تونی 50رأس گاو و صد رأس گوسفند و 100 رأس بزغاله را به چرا ببری و سالم به آغلشان بر گردانی، همیشه می گفت: کاش این سر پر فکری که داری، روی تن و بین شانه های 10 نفر 30نفر یا 50 نفر دیگه بود می گفت:کاش می توانستیم از سری که برتن داری نوبتی استفاده می کردیم،حالا من به روح مادر بزرگ پدر بزرگم عرض می کنم؛ الهی هرجا هستی سالم باشی نور به گور بشی،مادر بزرگ پدر بزرگ، کجایی تا ببنی خوی پیش بینی کردی و خوب هوش و درایت مرا کشف کردی،ننه جان، بیا ببین قبل از کاندیدا شدنم چقدر به مردم چلوکباب می دهم؛ تعریف از خود نباشه،آدم ،دست و دل بازی هستم تکرار می کنم اگر قصدم خدمت نبود و کسی را بهتر یا حد اقل،مثل خودم می دیدم هرگز کاندیدا نمی شدم،من این بار سنگین را برای رضای شما و برای خدمت به شما بردوش می کشم. حال که قبول مسئولیت کرده ام لطفا" به قسمتی از برنامه هایی که برایتان در نظر گرفته ام توجه فرمایید:
1- احداث و آسفالت راه آدم رو و مالروبرای رفت و آمد کشاورزان به دشت و صحرا ؛
2- راه اندازی حمام های قدیمی و تعطیلی حمام های خانگی به لحاظ دیدار و درد دل و گله و شکوه خانم ها و مقابله با افسردگی،
3-احداث راه و جاده ی مخصوص حیوانات ،جلوگیری از تردد خودروها در خیابان و جاده ها، وارد کردن مرکب ارزان از قبرس و چین به لحاظ مقابله با آلودگی هوا و ترافیک؛
4-چون تجربه نشان داده،اسفالت خیابان ها با قیر و رنگ سیاه موجب بروز افسردگی می شود بعد از انتخاب این حقیر سطوح خیابان ها با کاهگل مسطح خواهم کرد.
5-برای رفاه حال همولایتی ها و همشهریان عزیز دریایی پر آب و بزرگتر از دریای مازندران با ساحلی دلنواز در جلو خیابا ن هر شهروندی ایجاد خواهم کرد،شعار من؛ هر شهروند یک دریا خواهد بود ولی خواهشا" مواظب بچه ها باشید!!!!
6-افزایش فارغ التحصیل رشته ی پزشکی با شعار هر یک نفر 5 پزشک (به جای پزشک خانواده)
7-ادامه و برقرار بودن وعده ی غذایی ناهار و شام قبل از انتخابات.
۸- نزول باران در مناطق خشک و کم آب و از بین بردن کامل خشک سالی
۹- تبدیل کویر نمک به جنگل سرسبز
۱۰-جلوگیری از فرار مغزهایی چون خودم از روستاها به شهرها
و دهها طرح خدمت رسانی دیگر
در پایان، یاد و نام مادر بزرگِ پدر بزرگم را که در کشف نبوغ این حقیر،اهتمام ورزیدگرامی می دارم از شما نیز که با حوصله به قسمتی از برنامه ها و زندگی نامه ی درخشانم توجه نمودید و با رأی خودتان شرمنده ام خواهید کرد سپاس گزارم وعده ما و شما سرِ خرمن