به بهانه ی پایان یافتن ماه محرم و صفر 

غم و شادی اندوه و نشاط شک و یقین و یأس و امید مهمانان خوانده و یا ناخوانده ای هستند  که پای بر قلب مان می گذارند این ها هرکدام دائما" در آمد و شدند و احوالمان را به بهترین و یا بدترین حال تغییر می دهند.اگر هر روز صبح پنجره ی قلب مان را رو به سوی ملکوت باز کنیم وجودمان سرشار از نور شادی خواهد شد و قلب، این خورشید آسمان وجودمان به شرط بی غبار بودن،بهتر می درخشد و میزبان شادی ها خواهدشد.

شادی چیست؟

شادی، همان چیزی است که حتی پس از مرگمان به آن احساس نیاز می کنیم «إللّهمّ أدخِل عَلی أهلِ القُبُورِ السُّروُر»؛متأسفانه شادی و نشاط در فرهنگ عامه ی ما چندان جایگاه مناسبی ندارد ولی در عزاداری ها با سر دادن گریه و شیون که بعضی اوقات جنبه ی تظاهر به خود می گیردسر از پا نمی شناسیم. می گرییم و می گریانیم  ولی نمی خندیم و نمی خندانیم، وقتی پیری از میانمان می رود بزرگ خاندانش می نامیم و اگر خدای ناکرده جوانمان از دست رفت جوان ناکام تادلیلی برای گریستن هر دو داشته باشیم.در این میان آنچه مغفول مانده شادی است چیزی که در بین ما چندان بهایی ندارد شادی باخنده گره می خورد و ما ،در جمع نمی خندیم تا سبک مان ندانند ولی با صدای بلند شیون سر می دهیم تا مؤمن و سنگین مان بدانند.فلسفه اینهمه عزاداری های عریض و طویل را ندانستیم ، از کودکی در گوشمان زمزمه کردندتا بگرییم و از هرنوع خنده ای منعمان می کردند،اگر هنر گریاندن داشتیم مدحمان می گفتند و اگر کسی را می خنداندیم از چشمشان می افتادیم درهر جشنی شرکت نمی کنیم چون در خور شأنمان نیست ولی در مراسم عزا بر صدر می نشینیم تا به چشم آییم و مورد توجه قرار بگیریم ، فرزندمان اگر مرثیه بخواند و به گریاند آبرو داری کرده ولی اگر موسیقی بداندو یا به خنداند حفظ آبرو نکرده است. البته اعمالي چون گريه از خوف خداوند و عظمت و كبرياي او و گريستن بر خطاها و گناهان و نيز گريه و سوگواري در عزاداري اولياي الاهي و انسان‏هاي برجسته و ممتاز و سفارش به آن‏ها، به هيچ وجه با سرزندگي و نشاط ناسازگار نيست ولی هر چیز به جای خویش نیکوست.وقتی تاریخ ایران باستان را ورق می زنیم مردان و زنانی را می بینیم که هر روزشان را به بهانه ای در جشن و سرور بوده اند.جشن فروردگان،جشن اردیبهشتگان،جشن خردادگان،جشن تیرگان،جشن امردادگان،جشن شهریورگان،جشن مهرگان،جشن آبانگان،جشن آذرگان، خرم روز(دی) جشن بهمنگان،جشن اسفندگان و شب یلدا، جشن سده،چهارشنبه سوری و سیزده بدر و...

تبلیغ سوء و دفاع بد از دین دو روی یک سکه اند. چه کسی باور دارد که ادیان به خصوص دین مبین اسلام با شاد زیستن و شادبودن در تضاد است؟برخلاف نظر بعضی از مقدس مأب ها، در آموزه های دینی، توصیه های فراوانی به شادی و نشاط، شده است امام صادق‏علیه السلام‏می‏فرماید: «نشاط و شادی، در پرتو راضی بودن به رضای خدا و یقین به دست می‏آید و اندوه و غم، در شک و ناخشنودی به مقدرات الهی حاصل می‏شود. امام علی‏علیه السلام‏خود به این صفت آراسته بود. استاد شهید مطهری مرتضی مطهری،( سیری در سیره نبوی، ص 239 – 240)در این باره می‏گوید: «علی، مردی بود بشاش، بر خلاف مقدس مآب‏های ما که همیشه از مردم دیگر بهای مقدسی می‏خواهند، همیشه چهره‏های عبوس و اخم‏های در هم کشیده دارند و هیچ وقت حاضر نیستند یک تبسم به لبشان بیاید؛ گویی لازمه قدس و تقوا، عبوس بودن است. مومن، اندوه خودش را در هر موردی در دلش نگه می‏دارد، وقتی با مردم مواجه می‏شود، شادی‏اش را در چهره‏اش ظاهر می‏کند. علی‏علیه السلام‏همیشه با مردم با بشاشت و با چهره بشاش رو به رو می‏شد؛ مثل خود پیغمبر. علی‏علیه السلام‏با مردم مزاح می‏کرد مادام که به حد باطل نرسد؛ همچنان که پیغمبر مزاح می‏کرد. یگانه عیبی که برای خلافت به علی‏علیه السلام‏گرفتند این بود که گفتند: عیب علی‏علیه السلام‏این است که خنده روست و مزاح می‏کند؛ مردی باید خلیفه شود که عبوس باشد و مردم از او بترسند.

سفارش به پوشيدن لباس‏هاي نيكو و زيبا ، زينت كردن، معطر بودن ،شادي كردن و شاد ساختن يكديگر در اعياد،تأكيد بر صله ارحام ، اطعام دادن ،دست دادن و مصافحه با مؤمنان و زيارت آن‏ها ، تبسم كردن و هدیه دادن و هدیه گرفتن، شاهد ديگري بر توجه اسلام به اين امر است.در رابطه با راههای شاد نگه داشتن خانواده ،خوانده بودم  خانواده شاد، جامعه ای شاد و با نشاط و لبریز از صلح و صفا می سازد . تو دل را به جز شادمانه مدار.

1-راضی بودن به رضای خدا 2- توکل بر خداوند 3-تفکر مثبت در زندگی 4- توجه به داشته هایی حتی کوچک 5- مشخص بودن توقعات 6-گشاوده رویی و خوشرویی در مقابل همدیگر 7- نادیده گرفتن خطاهای یکدیگر 8- پایندگی به عهد و پیمان ها 9-مسئولیت پذیری 10- رضایت از ازدواج 11- شکرگزاری از خدا 12- کمک به یکدیگر را می توان از نشانه های شاد زیستن دانست.

یادمان باشد شادی و نشاط هدیه ای است از جانب خداوند،

بیهوده آن را پس نزنیم و با غم و غصه های های ساختگی مان آلوده اش نکنیم.

حق تو را از بهرشادی آفــــــرید

تا زتو آرامشی گردد پــــدیــــــد

پس در آرامش نـــمایی زندگی

وارهی از مشکلات زنـــــــدگی