حلقه ی مفقوده ی انسان
حلقه ی مفقوده ی انسان
اگر انسان را در حلقه زنجیر ه ا ی به هم پیوسته بدانیم که باید متصل به فطرتش باشد،باید به پذیریم که جای جای این حلقه دچار ترک خوردگی،شکستگی وبعضا" پاره گی شده است. انسان این موجودی که از تربیت خود غفلت ورزیده، سالها و بلکه قرن ها ست که خود را به تربیت حیواناتی مشغول می دارد که آن حیوان یا حیوانات در بسیاری از خصوصیات نسبت به وی برتری داشته اند زیرا یک حیوان اهلی،به جهت خوی نیک و اقتضاء فطرتش در حلقه درندگان نمی باشد و بی آزار شناخته می شود.شاید همین خصوصیات عدم آزار اوست که انسان به آن حیوان بهتر و بیشتر از همنوع خودش مأنوس می شود و با او ارتباط بهتری بر قرار می کند. و انسان چون فطرتا" نباید مانند حیوانات درنده درندگی کند درندگان خطرناک را در محفظه ای بنام قفس قرار می دهد و به تماشایشان می نشیند و از حبس و زندانی کردنشان لذت می برد. چه آنکه در قفس کننده نیز باید در قفس شونده می بود.اما شگفت تر آنکه همین موحود دو پا که از تربیت خود باز مانده وقت زیادی را صرف تربیت درنده ای می کند که نیازی به تغییر فطرت او نیست و بهتر آنست که از تربیت و خودسازی خود غفلت نورزد تا خوی درندگی نداشته باشد و به عبارتی زنجیره ی انسانیت را پاره نکند و از فطرتش دور نگردد.تا جایی که اعمالش حتی همان حیوان درنده ی در بند شده را به شگفتی وا ندارد.چرا وکی بشر به این درد مبتلا گردیده را من نمی دانم ولی این را می دانم که هر کسی(مثل خود من که الآن دارم می نویسم) دیگری را ره گم کرده می داند و کسی غیر از خود را سر زنش می کند. آیا می شود گفت که انسان دچار از خود بیگانگی شده است؟آیا می توان به این خلیفة الله و نماینده ی خدا که پیش از آمدنش سفره ی رنگارنگی در زمین برایش تدارک دیده شده و تمام نعمتها را یا بر روی آن(آنچه می خوریم) ویا بر زیر آن نهادند(مثل معادن) و او که همه ی موجودات برتری اش را پذیرفتند وملائک سجده اش کردند و او که هزاران داشته ای دیگر دارد و اکنون بر خلاف فطرتش از لایه ی انسان بودنش خارج شده و خلق و خوی درندگی، برادر کشی وتجاوز و عدم رعایت قانون الهی و بشری را سر لوحه ی کارش قرار داده و زنجیره ی اتصال انسانیت را پاره پاره نموده ،دو باره باز گردد به اصل خود هر چیز و خود را به فطرتش پیوند دهد و انسانی شود تا دیگر بار نگویند هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا ،آنچه این نامردمان بر جان انسان می کنند وبسرایند، تن آدمی شریف است به جان آدمییت.می شود؟؟