داشتن یا نداشتن آرزو ؟
داشتن یا نداشتن آرزو ؟
داشتن آرزو نه تنها بد نیست بلکه عاملی است برای زندگی کردن، انسان فاقد آرزو موجود غیر متحرکی است که انگیزه ای برای حرکت و ماندن ندارد به نظر شما آیا این آرزوها هستند که به آدمها روی می کنند یا آدمها هستند که به طرف امید و آرزوهایشان در حرکتند ؟بهتر است تا اصل موضوع را از یاد نبرده ایم ببینیم به چه چیزی آرزو می گوییم و به عبارتی آرزویعنی چه؟ آرزو یعنی جای خالی و یا نبودن آن چیزی که ما طالبیم و اکنون نیست وقتی هم به آرزویمان می رسیم یعنی آن چیز را بدست آورده ایم حالا شما به عنوان یک آدم منصف جواب این سئوال را بفرما،که اگر صبح که طبق معمول هر روز عازم محل کارت شده ای،پیکی از راه رسید و گفت: هم اکنون به تمامی آرزوهایت رسیده ای و خودت هم به عینه ببینی ومورد قبولت هم قرار بگیرد انصافا" چه می کنی و تصور می کنی که در این صورت چه حالی پیدا خواهی کرد؟جوابی که من دارم شاید مورد قبول خیلی ها نباشد و آن این است که پس از کمتر از چند ماه دنیا را برای همیشه وداع خواهی کرد.یک مثال، روزی حضرت عیسی(ع) پیر مردی را دید که با وجود کهولت سن درهوای گرم با شدت و علاقه زیاد مشغول کار کردن است ولی ناگه بیل را به کناری پرتاب کرد و از کار کردن دست کشید و به زیر سایه ی درختی رفت. حضرت که آن مرد را نظاره می کرد دید آن مرد پس از چند دقیقه ای دوباره بر خاست و مانند قبل شروع به کار نمود.عیسی(ع) گفت:خدایا می خواهم علت این دو حالت مرد را بدانم،خطاب رسید: ای عیسی آنچه باعث شده بود که این پیر مرد با شدت و علاقه کارکند ما، در دل او امید به وجود آورده بودیم ولی برای ساعتی امید را ازدل او گرفتیم،دیدی که هیچگونه تلاشی نکرد.در همین زمینه خوب است اشاره ای به شعر شاعر عرب زبان بکنم.او می سراید:
ای آرزوها اگر برسی و من به تو برسم که چه بهتر،و اگرهم نرسی،یک عمر، من با تو خوش زندگــــی کرده ام.آرزو داشتن مساوی است با نداشتن و نداشتن مساوی است با طلب کردن و آرزو نداشتن مساوی است با مرگ.
این قدر از نداشته هایمان غصه نخوریم که هر کدام را بدست بیاوریم از آرزو هایمان کاسته ایم و روزی می رسد که از بی آرزویی بمیریم پس آرزو کنیم تا همیشه چیزی را برای خواستن داشته باشیم.