غرور با انسان چه می کند؟(4)
آدمِ مغرور بی دستمایه و سرمایه است
آدم مغرور به دلیل خودخواهی فکرش خالی از هر نو آوری و دلش تهی از عشقِ به دیگران است
غرور نقابی است برای پیدا نشدن ضعف و ناتوانی های درون
غرور نوعی مرز بندی با دیگران است
غرور حس خود برتری و خود شیفتگی بدون پشتوانه است
غرور رفتن به عرش نیست که سقوط از عرش به فرش است
غرور هیچکس را مانند خود و بالاتر از خود ندیدن است
غرور ممکن است با مطالعه ی چند ورق به وجود آید و حتی از راه پژوهش های دینی ایجاد شود
علم و عبادت و زیارت می توانند حجابی شوند که انسان را از دیدن خود واقعی اش و خالقش دور کند
غرور از راه خوش گفتاری هم ورود می کند که ممکن است خوب بگوید و بد عمل کند.
مشو غره حسن گفتار خویش
نکو کن چو گفتار، کردار خویش
غرور حجاب است بین دیدنِ واقعیت و حقیقت
غرور، کامل و بی نقص دیدن خود است
مغرور از همه انتظار کرنش و حرمت دارد
مغرور انتظار دارد همه مانند او فکر کنند و حرف او را سر مشق قرار دهند و اوامرش را بی دلیل و با دلیل اجرا کنند
مغرور چون می خواهد همه را مثل خود کند هیچ انتقادی را بر نمی تابد
آدم مغرور چون حیس و تصور خود برتری دارد
گمان می کند بهتر از همه می نویسد
بهتر از دیگران سخن می گوید
بهتر از دیگران می نوازد و می خواند،
بهتر از دیگران تحلیل می کند
بهتر از دیگران درک می کند
بهتر از دیگران عبادت می کند
بهتر از دیگران سیاست می داند
بهتر از دیگران ...
بدین عمری که چندین پیچ دارد
مشو غره که پی بر هیچ دارد
ادامه دارد