غرور با انسان چه می کند؟(2)
نوشته، من هم گرفتار یک همسایه مغرور شده ام
غرور،مرکبی است که گرچه مدت زمانی می تازد اما سرانجام راکبش را به زمین می زند
آدم مغرور عبادتش عبد شیطان است یادم آمد پیش از انقلاب بنده خدایی بود که حتی برای اقامه نماز صبح عبا به دوش به مسجد می رفت وی که سال هاست مرحوم شده غرور خاصی به عبادتش داشت سرانجام حباب غرورش ترکید و این مرکب چموشِ او را نقش زمین کرد تا جایی که از قبله و مسجد و عبادت دور شد و...
غرور دست انسان را در دست نفس می گذارد تا او را به هر جا خواست ببرد و برود
غرور حباب است که دوام ندارد
غرور پیوند نا گسستنی با تکبر دارد
شخص گرفتار شده در دام غرور با واژه نمی دانم بیگانه است غرور او هر گز اجازه نمی دهد چیزی را که نمی داند بگوید نمی دانم
غرور برای پوشش دادن به ضعف ها و نا کار آمدی ها و حقارت و پوچی آدم مغرور است
هر کدام از ما در محل کار و زندگیِ خودمان حد اقل با یک آدم مغرور مواجه شده ایم کافی است هنگام گفتگو تعداد من های او را شماره کنید او مدام می گوید من من من من...با چنین آدمی که بار است نمی شود یار شد
در زندگی زناشویی نیز این مَن مَن هاست که پایه های زندگی را سست می کند واژه هایی مثلِ خونواده ی من، بابای من،مادر من،عموی من، ماشین بابام، خونه ی بابام،فامیلای من ،داداش های من و هزار من و من های بیجا که نه تنها دردی را دوا نمی کند که به دردها می افزاید
گاه زن دچار غرور بیجا می شود و گاه مرد و این بیماری به فرزندان شان هم منتقل می شود و همینطور تا ثریا می رود دیوار کج...
ادامه دارد