اگر حال دلت آرام و خوش نیست...
شوربختانه با ضعیف دانستن خودمان و قوی پنداشتن دیگران مدام بر نداشته هایمان تمرکز می کنیم این در حالی است که طرف مقابل آرزو می کند ای کاش خانواده و فرزندان و آرامش خیال ما را داشت
تمرکز بر ظاهر و بیرونِ زندگی دیگران امکان رضایتمندی و خشنود بودن را از ما می گیرد
ما خیلی زود شیفته ویترین زندگیِ دیگران می شویم ویترین را هم همه می دانیم برای نمایش است
ما همسایه ای داشتیم وقتی بچه ها از مدرسه بر می گشتند از تک تک دانش آموزان نمره ی آن روزشان را می پرسید دقایقی بعد سر و صدا از خانه ی همسایه بر می خاست که چرا تو 16 گرفتی و پسر فلانی 20 گرفته است او مدام فرزند بی گناهش را توبیخ می کرد تا جایی که فرزندانش از درس و مدرسه دلزده و مأیوس شدند و از ادامه تحصیل باز ماندند
بزرگ دیدن نقص و عیب های کوچک مان باعث می شود خود را نزد دیگران حقیر بدانیم و داشته های کوچک او را بزرگ ببینیم در صورتی که همه واقفیم هیچ کس و هیچ چیز بی عیب و نقص نیست هر کس درد خود را دارد به قول بهمن آبادی ها همانطور که شتر بزرگه زخمش هم بزرگه.
مقایسه خود با دیگران ابتدا در خانه شکل می گیرد و از جمله ی خوش به حال فلانی آغاز می شود
خانمِ خانه ابتدا خیلی محترمانه شوهرش را با برادرهای خودش و برادرهای شوهرش و دوستان شوهرش مقایسه می کند خانم با چنین مقایسه نا بجایی گویی هر روز با پُتک و چوب و سنگ بر سر مبارکِ شوهرش و در واقع به زندگی و آرامش و حال خوبِ خودش و فرزندانش آسیب وارد می کند خانمی که شیفته ی ظاهر زندگی این و آن می شود هر گز نمی تواند طعم شیرین زندگی را بنوشد و به فرزندانش بنوشاند...
ادامه دارد