سلام بر ویرانه های همیشه آباد غزه
سلام بر فلسطین
می خواهم در یک صبح جمعه ی پر امید نامه بنویسم
نامه به ویرانه های غزه و دل های آباد مردمانش
و به زنان و مردان و کودکان غزه
می خواهم بنویسم اما قلم را یارای نوشتن نیست و دستانم توانِ چینش حروف کلمات را ندارند
می خواهم نامه بنویسم به کودکان گرسنه ای که تا رسیدن نامه ام شاید از گرسنگی جان به جانان تقدیم کرده باشند
می خواهم سلام کنم به غزه و شهدای غزه و پدران و مادران داغدیده و کودکان و جوانان و جوانان غزه که شهادت را با لبخند در آغوش می کشند و در خون غلطیدن را فوز عظیم می دانند
سلام بر استقامت و صبر و پایداری و خشم و غرور مردم فلسطین
سلام به سکوت شب هایی که با غرش هواپیماهای غاصبین و صدای انفجار بمب های متجاوزین می شکند
سلام بر غزه که تنها روشنایی شب هایش انفجار بمب های اهدایی امریکاست
سلام بر لبخند کودکانه ی کودکان غزه و انگشتی که به علامت پیروزی نشان مان می دهند
سلام بر صفای دل میانسالان و پیرهایی که وعده ی خداوند و پیروزیِ نهایی را برای جوانان شان تکرار می کنند
سلام بر حقیقتِ غزه و تکرار آب بستن بر خیمه گاه
سلام بر اسیران و آزادگان و زندانیان در بند
و ننگ ابدی بر متجاوزانی که به کشتن زنان و کودکان افتخار می کنند
ننگ ابدی بر کسانی که جنگ و کشتار را تشویق و هدایت می کنند
ننگ ابدی بر بی تفاوتیِ مجامع بین المللی و کشورهای عربی
ننگ ابدی بر صهیونیست های غاصب که روز بروز رسواتر و زبونتر و خوارتر می شوند
ننگ ابدی بر تشویق کنندگان و تجهیزات دهندگانی که با درندگان و اهریمنان، پیمانِ دوستی بستند تا آن کنند که؛
هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا / آنچه این نامردمان با جان انسان می کنند.