زندگی و سال نو و حال نو
بوی سال نو رسد چون بر مشام
می کنیم بر زادگاه خود سلام
عزم خود را جزم رفتن می کنیم
عشق را تقدیم وطن می کنیم
در کنار قوم و خویش و دوستان
هر کدام گل های باغ و بوستان
گل همی گوییم و گل ها بشنویم
ریشه های کینه از دل بر کَنیم
تا که بنشانیم درختِ دوستی
بر کَنَیم از دل نهال دشمنی
سال نو و روز نو و ماه نو
ای خوشا اوقات و حال و راه نو
ای خوشا روستا هوا و عشق پاک
ای خوشا حب الوطن و آب وخاک
بهر هر کس نیست بهتر از وطن
زادگاه هر که روح است در بدن
سال نو چند روز دیگر می رسد
روزِ شادی های بهتر می رسد
می رویم روستای خود، ای دوستان
خوب و خوش باشیم به لطف میزبان
بهترین لطف و مراعات و صواب
صرفه جویی هست در مصرف آب
بارها فرموده قرآنِ مبین
دوست نمی دارد خداوند مسرفین
ما همه از یک رگ و خون و تبار
بعدِ یک سال می رویم سوی دیار
گر که همچشمی کنیم بر یکدگر
عیدمان بر ما می شود خون جگر
مهربانی و کلام خوب و نرم
می کند کانون را نزدیک و گرم
حرمت مؤمن ز هر چه افضل است
مؤمن و پیر رهنما و مشعل است
عید اول هست چون عید صیام
ماه روزه ماه عشق و احترام
ماه خیر، ماه امید و مغفرت
ماهِ بخشش ها و ماه برکت
میزبانِ خوانِ گسترده خداست
حرمتِ این ماه واجب و رواست
با دعا کردن دلت را شاد کن
قاسم بیچاره را هم یاد کن