سخنِ بیهوده و بی فایده(1)
گفت: چه گویم که تو را خوش آید؟
استاد پاسخ داد:آن بگو که خدا را خوش آید که اگر چنین کنی خلق را نیز خوش اید
گفت: سخن خوب کدام است؟
جواب داد سخنی که در آن خیر و فایده باشد
پرسید: سخن بی فایده کدام است؟
گفت:سخنی که تو را نه به کار دنیا آید و نه آخرت، سخن گفتنِ چنین اگر حرام نیست ولی شاید مذموم باشد به ویژه که اوقات آدمی بیهوده تضییع می شود و آدمی را از تفکر صحیح باز می دارد از کجا می دانی که گفتن یک ذکر تو را مهمان قصر در بهشت نکند و تو با حرف های بیهوده آن را از دست بدهی
استاد گفت: سخن گفتنِ بجا نکوست و در باره ی سخن بی فایده شاید اگر سکوت و تفکر کنی دری از درهای پرودگار بر دلت گشوده شود و تو با سخن ها لغو و بی فایده، گنج را رها کنی و کلوخی با خود حمل کنی که هر گز به کارت نیاید
با سخن بیهوده اگر گناه نکرده باشی همین بس که سود بسیاری را از دست بدهی و دچار خسران شوی
همه ی سرمایه اصلی آدمی همین اوقاتی است که دارد اگر اوقات شریف خود را بی مصرف بگذراند در یک محاسبه سر انگشتی خواهد دید سود سرشاری را از دست داده است
کاشکی قیمت انفاس بدانستندی
تا دمی چند که ماندست غنیمت شمرند
استاد فرمود: پیروز میدان کسی است که چون درهای سخنان بی فایده گشوده شد زبان خویش قفل زند و از ورود به این معصیت خود داری کند
در مذمت سخن بیهوده همین بس که در جنگ احد، پسری از اصحاب پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم شهید شد که از گرسنگی سنگ بر شکم خود بسته بود مادرش بر بالین وی نشسته و خاک از رخسار فرزندش پاک می کرد و می گفت: گوارا باد بر تو بهشت ، ای فرزند من، پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: چه می دانی که بهشت بر او گوارا خواهد بود، شاید که سخنان بی فایده می گفته است...
ادامه دارد