امان از کفنِ پدر بزرگم که هر گز خشک نشد!

حال که از خندیدن و آه کشیدن نوشتیم از خاله جانم بگویم که عادت دارد غم و غصه هایش را به خانه ی فامیل و دیگران ببرد خاله جان ما روز بی آه و بی غم ندارد یعنی هر طور شده برای دلش غم و غصه جور می کند همین دیشب آمده بود حالمان را بپرسد تا نشست چنان از ته دل گفت لا الا حل لله (لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ) که همگی فکر کردیم خاله جان می خواهد یک اتفاق بدی را از ما پنهان کند پرسیدم: چیزی شده خاله جان؟ گفت نه خاله هیچی نشده،گفتم آه عمیق کشیدی فکر کردیم چیزی شده!
دیروز به حرف ننه کلو اشاره کردم که 22 سال از مرگ شوهرش یعنی پدر بزرگ من گذشته بود ولی کسی اجازه نداشت جشن عروسی بگیرد و یا در جشن دوستان شرکت کند حتی وقتی لطیفه ای تعریف می کردیم و می خندیدیم می گفت:دوره آخر الزمونه هنوز کفن خدا بیامرز خشک نشده هِر هِر می خندن و فکر عروسی افتادن ، یک روز قرار شد کسی از ما حقیقت رو به مادر بزرگ گوشزد کند شب بود زَردک برایمان توی مجمعه ریختند در حال خوردن بودیم که یکی از نوه ها رو کرد به مادر بزرگ و گفت :مادر بزرگ!به نظر شما کفنِ میت چند سال طول می کشه تا خشک بشه؟ مادر بزرگ که از ماجرا بی خبر بود گفت: چند سال؟سه یا چهار روز شاید هم چند ساعته خشک بشه! نوه اش گفت: پس چرا شما پس از 22 سال که از مرگ پدر بزرگ گذشته باور ندارید اون کفن خشک و پوسیده شده؟ مادر بزرگ بر آشفت و آن شب به تلخی پایان یافت
بله الآن هم هستند کسانی که چنان آه می کشند که اگر مواد نفتی و شیمیای دور و بر باشد احتمال احتراق و آتش سوزی حتمی است!
اینکه چرا با شوخی و خنده و مزاح دیر ارتباط بر قرار می کنیم ولی آمادگی پذیرش هزار و یک غم و غصه های نیامده را داریم هر کس باید به دلش و به خودش مراجعه کند که برخی بدرکاخ ها و دلارها و حساب هاب هایشان نا خوش اند و آنسو انسان های کوخ نشین را می بینیم که در نهایت قناعت و بندگی و توکل بر روزی دهنده و اعتقاد و ایمان قلبی به خالق زندگی شاد و همسر مهربان و فرزندانِ صالح و صدها دلخوشی های فراوان دارند.
اگر ناشاد هستیم از خودمان بپرسیم چرا و اگر شاد و مسرور هستیم پرسیدن ندارد.