هشتم آذر 1402
چراغ زنبوری یا چراغ توری
و یادی از لحاف کرسی و برادران لحفدوز
پیش از آنکه به چراغ توری یا چراغِ زنبوری بپردازیم یاد کنیم از مرحوم شدگان ابراهیم لحفدوز و محمد لحفدوز که در برادر در دوخت و دور لحاز کرسی استاد بودند اگر نگویم همه ی خانه های بهمن آبادی ها می توانم تأکید کنم بیشتر لحاف و تشک های خانه های دهه های پیشین به ویژه عروس و دامادها مدیون سر انگشتان این دو عزیز است مرحوم محمد آقا لحاف دوز پدر شهیدان والا مقام قاسم و ابوالفضل چهارم آذر ماه در سویز به خاک سپرده شد روحشان شاد.
چراغ توری در بین اهالی روستا به همین نام شهرت داشت تا اینکه پای مردم به شهر باز شد و نام چراغ زنبوری را با خود به روستا آوردند
روشن کردن چراغ توری هم دنگ و فنگ خود را داشت به خصوص که باید الکل در دسترس بود و هر چند دقیقه یک بار با تلمبه دستی هوا را به داخل منتقل می کردیم و اگر زبانم لال توری می ریخت و توری نداشتیم باید در تاریکی می ماندیم ناگفته نماند که خیلی از خانه ها به همین دلیل و به دلیل قیمت تقریبا" بالای چراغ توری ترجیح می دادند نور را از لامپا و گردسوز بگیرند
آنچه می خوانید نگاه گذرا به گذشته ای است که قدرش را ندانستیم
گاه در می مانم به کدامین خوبی های گذشته و حالِ روستا اشاره کنم؟
بدیهی است در قدیم امکانات کم بود و زندگی سخت اما کانون خانواده نه با کرسی و علاءالدین که با محبت گرم بود
به نظرم مردم قدیم دست و دل بازتر بودند
و می شود گفت هرچه را برای خودشان می خواستند برای همسایه هم می خواستند
و باز هم به نظرم این همه همدیگر را قضاوت نمی کردند
این یکی را باور دارم که فرزندان از پدر و مادرشان حرف شنوی داشتند و پدر آداب فرزند پروری را خوب می دانست و هر گز عقیده و میل خودش را به فرزندانش تحمیل نمی کرد
مادران مان ماشین لباسشویی و پودر رختشویی نداشتند خوشبختانه همه ی خانه ها پر بچه بودند خانم ها با زحمت و با شوق کنار جوی آبِ روان با دست مبارکشان رخت می شستند ولی تهِ دلشان شاد بود
اعتماد و اطمینان مردمانِ روستا به یکدیگر در بیان نمی گنجد به همین دلیل دربِ خانه ها گویی قفل و کلید نداشت
عطر دیوار های باران خورده کاهگلی مشام هر رهگذری را نوازش می داد
تنور اکثرِ خانه ها ، هر روز روشن بود و بوی خوش نان داغ محلی در اطراف می پیچید و همسایه حداقل به همسایه نان تازه می داد
مردم مستقل زندگی می کردند و مایحتاج شان دسترنجِ خودشان بود و در صورت بارش برف و باران و سیل و بسته شدن جاده ها اهالی روستا غم به دل شان راه نمی دادند
به قول نامه های قدیم زیاده عرض نیست.