به یاد وطن و هموطن
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
دل دو باره می رود سوی وطن
تا شود دور از غم و رنج و مَحَن
تا شنید نام وطن بی تاب شد
عطر نامش گلبن و جلاب شد
می رود بار دگر سوی کویر
سوی خاستگاه کلوچه و فتیر
این دلِ تنگم چو گردد بیقرار
طی نماید راه تهران سبزوار
این قلم هم بی قراری می کند
با دلم میل جدایی می کند
می نویسد خاطرات رفته را
حال و روز مردمان خسته را
دل شود بیتاب در وقت سفر
می رود تا دور باشد از حضر
می رود یک یک کنار مردمان
حال می پرسد ز مردان و زنان
می کند از داخل روستا گذر
تا ببیند یار و دوستان پدر
لیک صد افسوس اینها رفته اند
چشم بر دنیای فانی بسته اند
گاه اندر کوچه و پس کوچه ها
یا شب جمعه کنار قبرها
می کشد آه از فراق دوستان
کو نمی بیند گلی در بوستان
دوش رفت بر روی بام خانه ها
تا صدایی آید از غمخانه ها
خانه ها تاریک و سوت و کور بود
خانه بود لیک، مالکش در گور بود
خاک و خاکروبه گرفته کوچه را
مرگ بسته درب های خانه را
هر مُحرم دربِ خانه وا کنند
بهر چند روز وارثان بلوا کنند
خانه ای که دور بود از هر گمان
حال گویند هست جای جِنیان
وارثان از ترس عقرب یا ز مار
شب ندارند هیچ آرام و قرار
جای حمد و قل هوالله و احد
می زنند بر یکدگر نیش و لگد
نوه ها میراث خورِ اصلی شدند
مدعیِ مالک و سهمی شدند
آن یکی گوید قباله مادرم
ان یکی گفت سهم و خانه پدرم
اختیار دادی به فرزندان خود
قلعه را کردی چرا زندان خود
روزگاری ما همه با هم بُدیم
والدین رفتند و ما بی هم شدیم
جاری ها با هم نمودند ناز و قهر
زندگی شد با حسادت، تلخ و زهر
مادر از آن خانه رفت عزت برفت
با پدر، آقایی و شوکت برفت
یک کسی گفتا که در این خانه ها
جشن بر پا می نمودیم هفته ها
ناگهان گرگ اجل از ره رسید
گله های گوسفندان را درید
جمعِ خوبِ خانه را کرد تارو مار
زندگی بر وارثان کرد زهر مار
آنکه شد با همسر خود همنوا
راه خود را از برادر کرد جدا؟
گفت قاسم دردهای این زمان
واقعیت بود نی وهم و گمان
با زبان شعر روایت کرده است
گفته هایت را حکایت کرده است
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
📣کانال بهمن آبادخبر تلگرام و واتساپ
🆔 @Bahmanabad_khabar
⬅️بهمن آبادخبر در سروش
https://splus.ir/bahmanabad_khabar
کانال بهمن آبادخبر در ایتا
https://eitaa.com/Bahmanabad_khabar