امروز وقتی بچه های قد و نیم قد را کنار خیابان دیدم که گوشی هایی کمی کوچکتر از نانِ بربری در دست دارند و مثلا" مشغول بازی هستند دلم به حال زمین گیری و یکجا نشینی و بی برنامه بودنِ آن ها سوخت که دلخوشی هایشان ابزارهایی هستند که تحرک و تفکر و خلاقیت را از آن ها گرفته و زمینگیرشان کرده است شوربختانه والدین به ویژه مادران، خوشحال اند از اینکه سر گرمی و اسباب بازی فرزندشان موبایل گران قیمت است
در حالی که تأسف می خوردم به حال فرزندان امروز یاد روزهایی افتادم که دلخوشی ها و اسباب بازیهای ما مثل آدم های همان دوره ساده بودند
بازی های کودکانه با جست و خیزهایی همراه بود که کلی عرق از ما می گرفت
بازی های سنتی در نوع خودش ایجاد خلاقیت و توانمندی می کرد
و این اواخر،توپ های پلاستکی دو لایه به قول امروزی ها زندگی لاکچریِ خیلی ها بود که ما آن زمان بی بهره بودیم
افت و خیز و افتادن و غلطیدن در زمین خاکی کار هر روزمان بود
آن روزها هر کس خودِ خودش بود هیچکس از روی دیگری نمی نوشت
مردم به ویژه جوانانِِ آن روز هنوز کپی کردن از روی دیگران را نمی دانستند از این رو هر کس زندگی خودش را داشت و به آن افتخار می کرد
از روی هم نوشتنِ زندگی یعنی تلاش و دوندگی برای تقلیدکردن، یعنی خودت نبودن یعنی رل بازی کردن و در واقع تو خالی و پوچ بودن.
خلق را تقلیدشان بر باد داد
ای دو صد لعنت بر این تقلید باد...
ادامه دارد
ادامه دارد