عزاخانه امام حسین(1)
نقبی به واژه ها و حال و هوای گذشته
به یاد دارم در گذشته بر سر درِ حسینیه ها نام مصیبت خانه یا عزا خانه می نوشتند گرچه با روئیت هلال ماه محرم درهای عزاخانه به روی عموم باز می شد ولی دل ها پیش از گشایش درها به نوعی می خواستند ورود اهل بیت عصمت و طهارت به کربلا را خوش آمد بگویند که پس از طی کردن این همه راه طولانی اکنون نا خواسته وارد دشت بلا شده اند اما مسیر اصلی و هدف کوفه است پس چرا کربلا؟
با خواندن یا شنیدنِ ذکر مصیبت عاشورا هرکس به نوعی در گوش تاریخ زمزمه می کند که کاش آن روزهای سخت و طاقت فرسا در کربلا بود و دوشادوش یاران سید الشهدا(ع) اجرای امر می کرد ولی افسوس که هنوز نتوانسته ام در این زمزمه با خیل مشتاقانی که چنین تمنایی را در دل و سر دارند همراه شوم با این نگاه در خلوت خویش ناخواسته و خواسته از خود میپرسم به راستی اگر آن روز در کربلا بودم در کدامین صف می ایستادم؟ از سویی صدای جیرینگ جیرینگ سکه های وعده داده شده،عنوان ها و مقام و راحت طلبی و آن همه سواره و پیاده و.. در سویی دیگر کاروانی غریب و تنها که مردمان بی وفا و ترسو و پیمان شکن شرط مهمان نوازی را نادیده گرفته اند و تنهایش گذاشته اند ...به نظرم عقل درست می گوید که گروه بی شمار بر کم شمار پیروز می شوند و همه چیز در قبضه ی لشکر پیروز است و...
از مصیبت خانه های حسینی می گفتم که پیش از آغاز محرم شکل عزاخانه ای را داشت که گویی به تازگی عزیزانی را از دست داده است فهمیدن و درک کردنِ بسیاری از اینگونه رویدادها به ویژه واقعه جانسوز محرم و عاشورا نیازمندِ درک است نه مدرک، همان چیزی که پدران و مادران مان داشتند و ما...
ادامه دارد