شعر می گویم گهی با طعم طنز
شعرهایم گاه جدی اند و گه با طعم طنز
گاه تلخ و گاه شورند و گهی پر راز و رمز
گاه در پنجشنبه ها یادی کنم از مردگان
گاهی هم نقبی زنم بر حال و روز زندگان
با لطیفه بوده و هستم همیشه آشتی
طنزهایم بوده و هست کاملا" بهداشتی
نه کسی تحقیر و نه توهین شده از طنز من
منفی گویی هست ممنوع در کلام و شعر من
ضعف اصلی ام دعا از بهر این و آن بوَد
گر کنم او را دعا بهرش بلای جان بود
شوربختانه نتیجه هر دعایم شد به عکس
مثل یک مرغی که با پای خودش آید قفس
هر که را یادش کنم عمرش به پایان می رسد
بهر مُرده هر دعایم خیر و احسان می رسد
گر نمی خواهی برادر، زندگی ات بر فنا
خواهشا" از من مخواه بهرت کنم ذکر دعا
اختیارش با خودت خواهی بمیر خواه نمیر
لیک از این حوض کوچک ماهی خود را مگیر
من اگر اهل دعا بودم خودم دادم شفا
تو برو درد خودت را جای دیگر کن دوا
یادم آمد روزگاری یک کسی گفتا مرا
یک دعایی کن شوم دور از غم و رنج و بلا
او نشسته بود سالم و سلامت روی خر
تا دعا کردم به سر افتاد از بالای خر
مردمان با چشم دیدند میرزا رفت از جهان
لیک خوشحالیِ خود را هم نمی کردند نهان
اولی گفتا که بی خر مایه درد سر است
دومی گفتا اگر میرزا بمیرد بهتر است
گفتم ای بنده خدا میرزا برفت از خر مگو
گفت خر هست بهرِ ما و بهر وارث آبرو
میزا هم مُرد که مُرد حالا که خر سالم بود
خر و هر حیوان دیگر بهتر از ظالم بوَد
خر کند کار خودش با کس ندارد هیچ کار
کی تو دیدی خر کند کالای مردم احتکار؟
دیده ای بارَش گذارد روی پشت این و آن؟
دیده ای چاپلوسی اش نزد رئیس و دیگران
کره خر را دیده ای دزدی کند بهر معاش
دیده ای خر روزیِ خود را بخواهد بی تلاش
تاکنون از هر خری فخر و تکبر دیده ای؟
من من و همچشمی و ناز و تبختر دیده ای؟
دیده ای یک خر سرِ همنوع بگذارد کلاه
خر گدایی کی کند بهر علف و جو و کاه؟
دیده ای خر پند گوید بی عمل باشد خودش
دیده ای مغرور باشد بر جمال و بر دُمش؟
خر کجا دیدی که غیبت یا سخن چینی کند
یا زند تهمت به این و آن و غمازی کند
خر کجا دیدی بنازد بر تبار و اصل خویش
یا کجا دیدی جدا افتد ز یار و وصل خویش
خر نمی نازد به آخور و جُل و افسار خود
آدمی نازد به شکل و قامت و ابزار خود
میرزا مُرد و کسی ناراحتِ مرگش نشد
بود ظالم هیچکس همراه و همدردش نشد
خر نبود اهل لگد و کار می کرد روز و شب
میرزا همسایه ها را داشت در رنج و تعب
من دعا کردم ولی میرزا ز خر افتاد و مُرد
کرده بودم گر دعا در حق خر او هم بمُرد
پندِ جدی گوش کن و از دعا عافل مباش
بی دعا و رهنما و عاطل و باطل مباش
قاسم آنچه گفت از احوال و مرگ میرزا
خواست گوید خر بوَد بهتر ز مردِ پُر جفا