آقا میا کوفه که مردم بی وفایند
اهل نفاق و اهل تزویر و ریایند

آقا میا اینان اگر شب عهد بستند
در روز روشن عهد و پیمان را شکستند

این مردمان سست عهد دون همت
نادیده می گیرند احسنت های بیعت

آقا میا مسلم میان این جماعت
گشته اسیر وعده های بی صدافت

آقا میا هانی سرش از تن جدا شد
یعنی اسیر دست قوم اشقیا شد

آقا خبر داریدکه مسلم رفت بر دار
جولان دهد در شهر عبیدالله خونخوار؟

هرچند آقا جایتان در کوفه خالیست
اما میا کوفه که کوفی را وفا نیست

گرچه نوشتند نامه و دعوت نمودند
اما همین ها گوی نا مردی ربودند

بیعت نمودند با سفیرت دسته دسته
دیدند مسلم را که بردند دست بسته

رفتند و در ب خانه روی خویش بستند
یعنی که پیمان نامه با مسلم گسستند

وقتی که از مردم صدایی بر نیامد
اشعث نیرنگ کرد و با خود نامه آورد

مسلم به شهر کوفه شد تنهای تنها
با کشتن او شد عبیدالله رسوا

آقا حسین جان، جانِ جانانی تو مولا
جان ها فدای تار مویت یابن زهرا

گر عهد و نام کوفیان بی اعتبار است
راه حسین و نام و یادش افتخار است

قاسم چه گویی کاروان در راه باشد
اهل حرم با حضرتش همراه باشد