گفتگو با همولایتی ها

امروز بنای ورزش صبحگاهی داشتم ولی دیدن همولایتی ها و مرور خاطراتِ گذشته مانع ورزش امروزم شد نخستین کسی که میل گفتگو را در من زنده کرد آقا موسی محمد علی مرد با اخلاق و همسایه ی قدیمی بود که به پرسش هایم پیرامون ییلاق و قشلاق دوران جوانی اش پاسخ های در خوری دادند و از آن زمان به نیکی یاد کردند

در این سفر سعی کردم با خیلی ها گفتگو کنم که البته در این میان و بیشتر در بین خانم ها درد دل های ناراحت کننده ای هم مطرح می شد که نشان از کم توجهی فرزندان شان داشت و حتی برخی نیز از اختلافات بی حاصلِ خانوادگیِ جوان ها سخن گفتند که بر می گردد به خامی و بی تجربه بودن و عدم شناختِ جاده ی پر پیچ و خم زندگی از سوی زن و شوهری که به گمان خودشان جاده زندگی را مثل کف دست می شناسند ولی چنین نیست. شوربختانه زندگی شهری و پشت کردن به خیلی از سنت های حسنه و قبول نداشتن بزرگترها موجب شده زن و شوهر جوان در یک لحظه و با لجاجت های بی مورد تصمیم های غیر سازنده بگیرند و به راحتی از طلاق و جدایی سخن بگویند چه خوب است بزرگترها در این بین بی تفاوت نباشند و اختلافات را با کدخدا منشی و ریش سفیدی حل و فصل کنند و جوان ها هم تصمیم لحظه ای نگیرند.

به امید روزی که سخن بر سر ازدواج و با هم بودن و آشتی باشد نه درگیری و جدایی و طلاق و خدای نکرده رد و بدل کردن حرف هایی که با فرهنگ خانواده ها سازگاری ندارد

یادمان باشد هیچکس از جدایی و پرخاشگری و حرف های نامربوط و بد اخلاقی و لجبازی سود نبرده و نخواهد برد.

البته و خوشبختانه همه ی حرف ها از جنسِ جدایی نبود که ازدواج های صورت گرفته و رعایت اخلاق در برخی خانواده ها نیز از خبرهای خوشحال کننده بود که امیدوارم تا باشد چنین باشد...

ادامه دارد