آداب و رسوم بهمن آباد در گذشته و حال (7)
«سنت های حسنه ای که حُسن ها داشتند»
هرکس در آلبوم شخصی اش و یا نزد دوستانش عکس های دست جمعی از مراسم عروسی ها دارد که از میان آن ها برخی به دیار باقی شتافته اند و آن هایی هم که هستند گرد پیری چنان سر و رویشان را سفید کرده که انسان را به شگفتی وا می دارد.
آداب و رسوم دلیل خاصی داشت؛
به عنوان مثال وَرتَخت کردنِ عروس و روی تخت نشستن داماد فلسفه ای دارد که شور بختانه کمتر به آن ها توجه می شود مراسم عروسی بهمن آباد با آنچه در شهرهای بزرگ بر گزار می کنند قابل قیاس نیست مراسم شهری مراسم خوردنِ یک وعده غذاست که آنهم اگر با چشم و همچشمی عجین شود اعتبارش را از دست می دهد
در روستا داماد مقام یک شاه را داشت که مردم با افتخار برایش تخت ترتیب می دادند و عروسی اش را با معنویت سلام و صلوات و شادی های خردمندانه گره می زدند چاوشی و ذکر صلوات در کنار هر تخت و حاضر کردن نوشیدنیِ شیرین و پادشاهی کردن، بهترین لحظه های زندگیِ داماد بود
حتی اشعاری که معمولا" مادرها می خواندند بار معنای خاصی داشت؛
ورتخت نشسته ای چنو نیرانی
گل می ریزه از او سر و پیشانی
عجب تعریفی!
و اما ورتخت کردن عروس خانوم؛
عروس را به جای اینکه یکراست به خانه ی داماد ببرند یک روز قبل از مراسم وی را در خانه ی یکی از بستگانِ محرم اسرار ورتخت می کردند تا گرد و غبار استرس و دلشوره و غربت بر دل و جانش ننشیند روز بعد این داماد بود که باید خدمت عروس می رسید دست عروس را می گرفت و عروس خانم با کمک دستان شویش بر می خاست(دقت کردی؟)
روزی که عروس خانم وَرتَخت می شد چون شاه بانو همه ی اطرافیان بی منت و با افتخار در خدمتش بودند گرچه همه ی پادشاهی عروس و داماد ظرف 24 ساعت پایان می یافت ولی این اتفاق های میمون و مبارک خاطرات فراموش ناشدنی دوران زندگی آن ها بود که حتی سال های سال این رویداد مهم را برای فرزندان شان تعریف می کردند...
ادامه دارد