اعتراف به ندانستن فضیلت است نه رذیلت و نه مایه شرمندگی!
آنکه توهم دانا بودن دارد واژه ی نمی دانم را مایه ی ننگ ِ خود می داند بر عکسِ دانا که بیانِ نمی دانم برایش فضیلت است
متوهم دانا بودن چون خودش را گل بی عیب و از همه افضل می داند دیگران را موعظه می کند ولی پند و موعظه دیگرا ن را بر نمی تابد.
جاهل مرکب را نصیحت نکنید؛
عمو مشتی علی مراد می گفت:یادتان باشد هر گز به نادانی که تصور می کند عقل کل و همه چیز دان است پند ندهید که بی حاصل است شما کشاورزان، خوب می دانید تخم افکندن در کویرِ شوره زار حاصل ندارد به قول حضرت سعدی:
زمین شوره سنبل بر نیارد
درو تخم و عمل ضایع مگردان
نادانی که خود را دانا می پندارد زمین شوره زار است او نه، می تواند و نه می خواهد از پند و تجربه ی دیگران استفاده کند او گرفتار ظلمات جهل مرکب است و مدام از واژه من من من استفاده می کند
حضرت سعدی می فرماید:

طلب کردم ز دانایی یکی پند
مرا فرمود با نادان مپیوند

که گر دانای دهری خر بباشی
وگر نادانی ابله تر بباشی

پرسیدم عمو مشتی مراد! آیا تحصیل علم و دانش در خروج از ظلمات جهل و دانا شدن شخص مؤثر است؟
عمو مشتی مراد فرمود:اگر دانش با بینش باشد بله، زیرا دانش غیر از بینش است دانش ممکن است یک سری معلومات و محفوظات باشد ولی بینش، انسان را به بصیرت و بینایی و شناخت و کمال و کشف حقیقت می رساند به همین دلیل فرموده اند: جاهلی که بخواند و بخواند و نداند که نمی داند و یا بداند ولی به جهل خویش اعتراف نکند دری از حکمت برویش باز نخواهد شد تا حالا میلیون انسان که نخواسته اند در مورد خدا،خود، جهان و انسان بدانند پشت این در مانده اند که همه ی ما شاهدش هستیم...
ادامه دارد