حدیث اشک وآه
حدیث اشک و آه من برو از باد وباران پرس
تو کز چشم ودل مردم گریزانی چه می دانی
عروسی در جهان افسانه بود از سوگو ران پرس
عروس بخت ،یکشب تا سحر با کس نخوابیده است
حکایت کنند که: دهان به دهان چرخیده بودکه فلان آقا خوب نی می زنه پیداش کردن ،گفتن چقدر می گیری نی بزنی؟ گفت:۵ریال می گیرم ونی می زنم ۵ریال دادن نی زن شروع به نی زدن کرد این قدر نی زد که همه رو خسته کرد بهش گفتن: حالا بگو چقد بدیم تا نی نزنی؟ حکایت نوشتن من ،همون حکایتی است که خوندی.
می خوام دوستانه یه پرسشی رو مطرح کنم . ولی اول شعری که در بالا نوشتم دو باره بخون وجواب بده که چند درصد وبلاگهایی که واردشون می شی از شادی وخوشی وامید وصفا وطراوت می نویسن، من که یا ندیدم یا این قدرکم بود که تو دست وپای لشکر نا امیدها لت وپار شد.وقتی از نزدیک یا از طریق نوشته ها با خانم یا آقای دلشکسته ی ،ماتم زده ی معشوق گم کرده حرف می زنی فکر می کنی چی میگن اول اینکه عالم وآدم درکش نمی کنن،دوم اینکه چون درکش نمی کنن بهش گیر می دن،سوم اینکه همه قدیمی اند ولی این خانم یا آقا،متجدد ومتمدنه وخلاصه اینکه، همه رو میندازن گردن دولت وملت وپدر ومادر و ......... این درسته که آدم فکر کنه هیچکس درکش نمی کنه ولی خودش درکش خیلی بالاست؟ آخه وقتی یه جوون نه می تونه شاد باشه ونه می تونه شادی بخش باشه گیرم که به آرزوش هم رسید !!و به عبارتی فراق رفت و وصال آمد شما فکر می کنی واقعا" این جوان ،قدرت خوشبخت کردن دختر یا پسر مردمُ داره؟ این خانم یا آقای عاشق دیروز وقتی شعر می خوانده آخر شعرش می گفت:آی جانم جان ،جان ،جان، ولی سال دوم گفت: ای وای ،وای،وای، سال سوم میگه: ای دادبیداد ،ای دادبیداد ،ای دادبیداد.بعد یواش می خونه :خودم کردم که لعنت بر خودم باد / غلط کردم غلط،ای داد وصد داد. البته نا امید تر نشی چون خیلی ها هستن که خوشبخت شدن و می شن ،شما یکی از همونایی،به شرطی که عشقت کیلویی باشه ولی خرواری نباشه واز این شاخه به اون شاخه نپری،تا نه شما مهریه رو به اجرا بزاری ونه آقا هر روز بگه طلاقت می دم .
گر قرب خدا می طلبی دلجو باش
وندر پس وپیش خلق نیکو خو باش
خواهی که چو صبح صادق الوعد شوی
خورشید صفت با همه کس یک رو باش