سفر نامه بهمن آباد تیر ماه 1401(قسمت هشتم)
هیچ کجا همچو وطن نباشد
دوست تر از پاره ی تن نباشد
صحرای بهمن آباد،کلاته رشید و سویز؛
گشت و گزار امروزم متفاوت بود طبق قراری که با دوستم آقا رضا داشتم پیش از ساعت 6 بامداد به صحرای بهمن آباد و سویز و کلاته رشید رفتیم خانه های کلاته که سال ها برو بیا داشت اکنون به ویرانه تبدیل و تل خاک تبدیل شده است.
برای تجدید خاطره دوران کودکی به حوض مرحوم خالصی که بین زمین های سویز(حیتاوا) و بهمن آباد قرار دارد سر زدیم مردم سویز و بهمن آباد سال های سال در گرمترین هوای کویری به ویژه هنگام برداشت محصول، تُنگلی(تُنگِ گِلی کوچک) و کوزه های خود را از آب سرد و گوارای این حوض پر می کردند می نوشیدند و سلام بر حسین(ع) لعنت بر یزید می گفتند بدیهی است ثواب نوشیدن ها و سلام ها برای واقف حوض ذخیره اخروی داشت ما نیز برای شادی روح واقف یا واقفین که تشنگان صحرا را سیراب کردند صلوات می فرستیم
از همانجا وارد روستای سویز شدیم آقا رضا که رابطه ی خویشاوندی با مرحوم شدگانِ خالصی داشت ما را از کوچه تنگ و از کنار دیوارهای بلند خانه ها عبور داد مرد میانسالی که آنجا بود در جواب پرسش های آقا رضا آهی کشید و گفت همه ی این خانه ها مخروبه و خالی از سکنه است...
به امام زاده رفتیم ولی چون بی موقع رفته بودیم با درِ بسته مواجه شدیم از حمام سویز پرسیدیم گفتند تعطیل است یاد مرحوم حاج علی افتادم
از آب قنات سویز که در طول سال می جوشید و از قلب روستا عبور می خبری نبود به گمانم آب را به جای دیگری برده بودند آنچه مرا متأسف و ناراحت کرد تغییر کاربری مدرسه امیر کبیر سویز بود که گفتند تبدیل به مسجد شده است به دوستم گفتم با این کار، یک تاریخ و آنهمه خاطراتِ آموزش و آموختن را یا دفن کردند و یا از بین بردند این در حالی است که سویز چندین هیئت دارد و مردمانش دست به جیب هستند و برای کارهای خیر، دست نگه نمیدارند و می توانستند مسجد دیگری بنا کنند!
ری قبرستون سویز هم مانند در قلعه بهمن آباد،حال و هوای خودش را از دست داده و در غربت به سر می برد
وارد نورستان سویز شدیم در قبرستان سویز مردگان روستاهای مجاور هم دفن شده اند سنگ قبرهای سویزی، بهمن آبادی،مزینانی،امین آبادی و دیگر روستاها به چشم می خورد برای شادی روحشان صلوات...
ادامه دارد