دوش کوبیدم درِ میخانه ای
در برویم باز کرد دیوانه ای

هرکه دیدم بود مست و  بی قرار
غیر مستان هم ز مَستان در فرار

 گشتم اما عاقلی آنجا نبود
یا اگر هم بود با دنیا نبود

از یکی دیوانه پرسیدم که هی
آخر این دیوانگی ها تا به کی

عمر تو بگذشته از هفتاد سال
دور کن از خود سماع و قیل و قال

مستی و مستانه بودن ابلهی است
دوری و غفلت ز خود دیوانگی است

مرد را آنگه بباید اعتبار
تا شود بیدار و باشد هوشیار

حق کجا گفته شوی اینگونه مست
عزت خود را نباید کرد پست

جام می  بشکن بکن ترک سماع
با می و میخوارگی گو الوداع

گفتم ای غفلت زده بیدار شو
ترک مستی کن دمی هوشیار شو

آتشی بر گیر بسوز میخانه را
یا رها کن این دل دیوانه را

بر کَن آن دل را که با دلدار نیست
بشکن آن سر را که با اسرار نیست

داد دیوانه جواب از روی عقل
هست این دیوانگی برتر ز لعل

سال ها بودم میان عاقلان
دور بودم از میان عاشقان

عقل را آخر به دور انداختم
زندگانی را به کامم ساختم

تو چه می دانی شراب و شمع چیست
تو چه دانی رازِ دور از جمع چیست

تو که دنیایت شده یکسر سراب
گوچه دانی معنی جام و شراب؟

تو چه دانی راز و رمز عاشقی
تو چه دانی لذت دیوانگی

رمز لیلی در دل مجنون نهان
تا قیامت نیست بر عاقل عیان

همچو میخانه که جای عاقلان
نیست اما هست جای عاشقان

آنکه «مِی» خورده نگردد هوشیار
نیست او در  فکر نام و اعتبار

هرکه در میخانه با حق شرط بست
باز آید گر دو صد توبه شکست

گویی این دل را به آتش بر کشم؟
یا سبو و جام می را بشکنم؟

دل کجا آتش زنم ای هوشیار
او که دایم شعله می گیرد زنار

هر سحرگه او به سوی آسمان
همنوایی می کند با عرشیان

هیچ دیدی آتشی خود را بسوخت
دیده ای معشوق عاشق را فروخت؟

نی رها کن  نی نوایی می کند
دل نگر کو عشقبازی می کند

داد ساقی می مرا وقت سحر
گفت گر نوشی شود حالت دگر

جرعه ای نوشیدم و جاهل شدم
دور گشتم از خود و غافل شدم

من شدم دیوانه و مست و خراب
مال و نام و عار  را  دیدم سراب

گفتم ای دیوانه با عقل یار باش
ترک مستی کن دمی هوشیار باش

گفت نی نی عقل با من یار نیست
مست و بی عقلی برایم عار نیست

عقل پابند است و در بندت کند
جهل، رهایی بخشد  و رندت کند

عقل می گوید دمی هوشیار باش
جهل می گوید دمی با یار باش

عقل می گوید ز خورد و خواب ناز
مست گوید شد سحر وقت نیاز

جمع هوشیاران نبینند راه را
مست هم ره بیند و هم چاره را

ای خدا قاسم شده گم کرده راه
ده نجاتش تا نیفتاده به چاه
تهران 23 دی ماه 1400