بهمن آباد شهر بزرگِ دیروز و روستای کوچک امروز (13)
بهمن آباد از دریچه ی نگاه مورخین و سیاحان و گردشگران و...
همانگونه که پیش از این اشاره شد و دگر بار به آن خواهیم پرداخت مسافران برای رفتن به نیشابور و مشهد و هرات و بلخ و... ناگزیر بودند از مسیر یا شاهراه بهمن آباد عبور کنند تا هم بازارهای پر رونق بهمن آباد را ببینند و هم کالاهایشان را در معرض دید مشتریان و خریداران قرار دهند
در کتاب سر زمین خلافت های شرق، تألیف «گ لسترنج» که با زمان ناصر الدین شاه قاجار مصادف بوده آمده است؛
راه هایی که از خراسان می گذشت یکی شاهراه بزرگ خراسان بود که از آن طرفِ بسطام، داخل خاک خراسان می شد و از آن جا تا نیشابور دو شاخه می گشت، راه شمالی یعنی راه کاروانی از بسطام به جاجرم می رفت و جلگه ی جوین را طی می کرده و از آزادوار می گذشت و به نیشابور می رسید(تمام این راه را اصطخری و ابن حوقل وصف کرده اند) راه جنوبی که کوتاهتر از راه شمالی بود راه چاپاری بود که به نیشابور منتهی می شد این راه از بداش دو فرسخی بسطام آغاز گردیده از دامنه ی حیال می گذشت و کویر را در سمت راست می گذارد و به اسد آباد می رسید سپس از بهمن آباد عبور می کرد و در آنجا شاخه ای از آن منشعب شده به آزاد وار می رفت.
مستندی دیگر در باره بهمن آباد که در گذشته شهر بزرگ و معتبر و آباد بوده است؛
هانری رنه دالمانی سیاح فرانسوی در سومین جلد کتاب خود به نام «سفرنامه از خراسان تا بختیاری» به شهرهاى عشق آباد، مشهد، نیشابور، سبزوار، شاهرود اشاره می کند و در باره ی بهمن آباد می نویسد:...خلاصه پس از صرف ناهار حرکت کردیم. راه، پیوسته در میان بیابانِ سوزان و یکنواخت، پیچ می خورد مقارن غروبِ آفتاب شهر خرابی را دیدیم که آفتاب در میان شکاف های این خرابه ها مانند کوره های حدادی متعددی خودنمایی می کرد به طوری که بعدها معلوم شد اینجا(بهمن آباد) در قدیم شهر بزرگی بوده که گبران در آن مسکون بوده اند. در مزینان مختصر توقفی کردیم و...
روزگاری بود که مردم سفرشان را با پای پیاده و گاه با شتر و با سرعتی کم طی میکردند. این حرکت آهسته فرصت آشنایی و گفتوگو را با مردم منطقه فراهم میکرد و اجازه میداد مسافر با فرهنگهای مختلف آشنا شود، برای مسافران قدیم جاده فقط مسیر حرکت نبود، بلکه جایی برای آشنایی با دیگر تمدنها بود مسافری که از سفر بر می گشت کوله اش پر بود از خاطره ها و سرگذشت ها و گفتنی های فراوانی که به چشم می دید و به گوش می شنید،او به تمام راه های سفر و آداب و رسوم هر دیار و مردمی آشنا می شد مسافری که آهسته و پیوسته حرکت می کرد مردم هر آبادی را می شناخت و با آن ها انس می گرفت و تبادل فرهنگ می کرد...
ادامه دارد