بهمن آباد شهر بزرگِ دیروز و روستای کوچک امروز(4)
دفترچه خاطراتم پر است از تاریخ و رویدادهای زادگاهم بهمن آباد
در لابلای صفحه های دفترچه ام نوشته هایی از تاریخ کهن بهمن آباد به چشم می خورد که مرا بر بال خیال می نشاند و با خود می بَرَد به چند صد سال گذشته، گویی در آنجا می بینم اجداد و نیاکانم را که از حال و روز گذشته شان می گویند و من به خوبی می شنوم
از روستا به سمت مزار که حرکت می کنیم اولین آثاری که هر رونده ای را به فکر وا می دارد آب انبار و حوض بزرگی است که با ساروج و مصالح روز،مستحکم و با دوام ساخته شده گرچه از تاریخ ساخت آن جیزی نمی دانیم ولی این مکان و بنای رفیعی که در کنار آن واقع شده با من و تو سخن می گویند (برخی می گویند مکان مذهبی زرتشت یا آتشکده بوده و برخی هم با توجه به محرابی که دارد مسجدش می نامند)
اگر گذارت به این بخش از خرابه ها افتاد تو سکوت کن بگذار خشت های حوض و آب انبار و بنای مرتفع و سقف فرو ریخته که چشم ها را خیره می کنند با تو سخن بگویند آنگاه خواهی دید چه ناگفته ها و رازهایی را با تو در میان می گذارند تنها یک پرسش کافی است بگو ای یادگار و میراث بر جا مانده از اجدادم می خواهم بدانم آجرپزها،آن هایی که آب و خاک آوردند،نقشه کش ها، بنّاها و معمارها،کارگرهایی که روزمزد بودند و خانم هایی که سفره می گستردند و به شوهرانشان خدا قوت می گفتند و رهگذران و تماشاگران و اهالیِ بهمن آباد که منتظر اتمام و بهره برداری حوض و حوضچه ها و آب انبار و تکمیل حمام بودند کجا رفتند و اکنون کجا هستند؟
تو هم اگر آمده ای تا از راز سر به مُهر بدانی،هرگز با خشت های آب انبار و بنای رفیعی که در کنار حوض می بینی احساس بیگانگی مکن که سازندگانِ بنای تاریخی همه از تبار تو هستند شرط ارتباط با آن ها تنهایی رفتن به این مکان است و یا با یک همدل که او اهل فکر و اندیشه باشد.
نکته:اهل اندیشه کسی است که قضاوتش به گذشته و تاریخ بر می گردد و اهل فکر به اکنون کار دارد و در مورد چیزی که می بیند قضاوت می کند...
ادامه دارد