دوباره سال نو آغاز گردید

زمین سرسبز و دل ها شاد گردید

 

دوباره زنده گردیدند گیاهان

شده پر از شکوفه باغ و بستان

 

دوباره بلبلان بر شاخساران

دوباره سار بالای درختان

 

دوباره عطر نرگس بوی باران

دوباره بوی پونه بوی ریحان

 

دوباره دوستی تجدید گردید

دوباره کینه ها تهدید گردید

 

دوباره گشت صحرا با طراوت

بهار آمد شده وقتِ  سیاحت

 

دوباره کبک ها آواز خوانند

پرستو ها دو باره باز آیند

 

دوباره بوستان پر لاله گردید

شده نوروز دل ها زنده گردید

 

دوباره باد نوروزی وزیده

دوباره فصل سر سبزی رسیده

 

دوباره بوی مشک و عنبر آمد

دوباره عید نوروز از در آمد

 

دوباره خار و گل رویش نمودند

کنار همدگر سازش نمودند

 

دوباره چهره ی خورشید شد باز

زمین شد گرم و رویش کرد آغاز

 

که خورشید نور عالمتاب دارد

سخاوت بر همه آفاق دارد

 

دوباره شد بهار و فصل رویش

دوباره گشت هنگام نیایش

 

خدایا لحظه ی تحویل سال است

خداوندا دل من بی قرار است

 

نظر کردم دمی را بر گیاهان

بدیدم دست هاشان سوی یزدان

 

درختان شاخه هاشان رو به بالا

تشکر می کنند از حی دانا

 

خجالت ها کشیدم من ز افلاک

خودم را کمترین دیدم ز خاشاک

 

خدایا لطف خود را شاملم کن

منِ نادان ببخش و عاقلم کن

 

زتاریکی وجودم دور گردان

دلم را روشن و پر نور گردان

 

شده قاسم گرفتار جهالت

زکردار خودش دارد خجالت