آیا زن موجودی است ناشناخته؟

در کتابی خواندم:زن جزیی از مرد است واو نیز انسان نا شناخته ای است ولذا هر کس به قدر فهمش ،زن را تعریف کرده است در کتاب مزبور خواندم زن بر وزن من،اندر لغت نام،موجودی است که از کفر ابلیس مشهورترواز ببروپلنگ پر شر وشور تر ونقطه مقابل موجودات روی زمین واز جمله بغرنج ترین مجهولات قرار دارد.

تا کنون کسی ،آن چنانکه باید وشاید،سر از کار زن در نیاورده است واز دلایل عجیب بودن این موجود،همین بس که اینان،نامها والقاب گوناگون از قبیل:علیا مخدره، علیامکرمه،دختران حوا،طایفه اناث،جنس لطیف وهمچنین:خانم بی بی،بانو،سرکار علیّه،همشیره،ضعیفه،باجی،مادام،مادموزل،واسامی دیگری رابه انحصار خود در آورده اند تا به عقیده جمعی،با رواج این القاب،رجحان ومزیتی بر مردان کسب کنند وخود را همسنگ مردان قرار داده واز این رهگذر به خود ببالند.

شــــــــــــــــــاعــــــر مـی گوید:

امان از طینت وکردار زن هــــــــــــــــا

فغان از شیوه ورفتارزن هـــــــــــــــــا

چه موجودی است این زن بارالهــــــا

که کس آگه نشد از کار زن هــــــــــا

هر آن کس گفت زن جنس لطیف است

نباشد واقف از اسرار زن هــــــــــــــا

مخور هر گز فریب اشک زن را

که باشد حربه ی پیکار زن هــــــا

اگر رستم دو باره زنده گــــــــردد

شود مغلوب گیر ودار زن هـــــــــا

زنان ُگرگند در رخت شبانـــــــــــــی

امان از طینت وکردار زن هـــــــا

در ادامه می نویسد:زن ها در دوران صلح وصفا،تهمت وافترا،دروغ گویی،سخن چینی وغیبت کردن،بخل ،رشک،حسد،کینه ،تظاهر وخودنمایی،تقلید وهم چشمی،ناز وافاده،خواهش وتمنا،تقاضا والتماس والتجا را سر لوحه ی زندگی قرار می دهند،وبه هنگام خشم وغضب،شمر جلو دارشان نمی شود.باز هم شاعر می گوید:

ای شده از بی خبری روز و شــــب

عاشق ودلداده ودلبـــــــــــند   زن

غافلی از کینه وتلبیــــــــــــس او

بی خبر از چون وچه وچند   زن

دل مده از کف تو به یک بوسه اش

چونکه ز زهر است بتر فنـــــد زن

ذ لف سیاهش منگر چون بــــــــــود

دام ریا کاری وترفنـــــــــــــــــد زن

وای بر آنکس که دل از کف بداد

 بهر قِر و غمزه ولبخنـــــــــــد زن

شــــاعر دیگــری می گوید:

دید شیطان را شبی زاهد به خواب

اشک می بارید مانند سحاب

با تعجب گفتش این گریه ز چیست

این همه آه و فغان اغز دست کیست
گفت من شیطانم واماالفســــــــــــاد

دشمن دین خدا واجتـــــــــــــــــهاد

گر چه باشم قهرمان مکر وریـــــب

خورده ام از جنس زن صدها فریب

از گروه زن گریزانم مــــــــــــــــدام

دردمندم،اشک ریزانم مـــــــــــــــــدام

زن رکورد حیله را بشکسته اســـــــــت

دست شیطان راهم از زکت بسته است

من کجا واین همه عـــــــــــــــــور وادا

گردش ورقص وتا تر وسیــــــــــــنمـا

من کجا وفکرت ژرنال ومــــــــــــــــد

من کجا وکفش چون کوه احــــــــــــــــد

من کجا تقلید از .........کنـــــــــــــــــــم

با توالت مردها را خر کنـــــــــــــــــم

من کجا وآن مرام نو به نــــــــــــــــو

من کجا وجنگ کردن با هـــــــــــــــوو

آن چه کرده جنس زن هنگامـــــــــه ای

خود نمی گنجد توی شهنامــــــــــــه ای

زن که اینسان با ریا همگام شــــــــــد

بینوا شیطان چرا بد نام شـــــــــــــــد؟

همه ی آن چه در مذمت زن نوشتیم در ترازوی شعر مرحومه پروین اعتصامی مانند پِر کاهی در هوا معلق است ایشان می فرمایند:

در آ سرای که زن نیست ،انس والفت نیست

در آن وجود که دل مرده است مرده روان

زن از نخست بود رکن خانه ی همت

که ساخت خانهً بی پای بست وبی بنیان

فرشته بود زن آن ساعتی که چهره نمود

فرشته بین که بر او طعنه می زند شیطان

وظیفه زن ومرد ای حکیم دانا چیـســـــــــــــت

یکیست کشتی وآن دیگریست کشتیبـــــــــــان

چو نا خداست خردمند وکشتی اش محکـــــــم

دگر چه باک زامواج و ورطهَ طوفـــــــــــــان

به روز حادثه اندر ،یم حوادث دهــــــــــــــــر

امید سعی وعلم هاست؛هم از این وهــــــم آن

همیشه دختر امروز مادر فرداســـــــــــــــت

زمادر است میسر بزرگی پســــــــــــــــران

زنی که گوهر تعلیم وتربیت نخــــــــــــــرید

فروخت گوهر عمر عزیــــــــــــز را ارزان

زن نکوی نه بانوی خانه ،تنها هســــــــــــــت

طبیب هستوپرستارونسخه ودرمــــــــــــــان

امیدوارم با نوشتن این شعر از پروین اعتصامی خانم های محترم را را خوشحال کرده باشیم.