امان از تلخ زبانی!
تلخ زبانی و تلخ قلمی آفت زندگی است.
کسی که نتواند زبانش را کنترل کند دور و برش از آدم های خوب خالیست و ناگزیر باید همیشه تنها باشد.
آدم ها تا از هم دور هستند قربان صدقه ی هم می شوند و خروار خروار محبت به پای هم می ریزند ولی وقتی با کسی شریک مال و یا شریک زندگی می شوند به وسیله ی زبان،نقاب ها فرو می افتند و رابطه ها و دوستی ها نبدیل به دشمنی می شوند.
دلیل این که نرخ طلاق در کشورمان روز بروز بیشتر می شود بر افتادن نقاب از چهره هاست.
وقتی پسر و دختر در محیط دانشگاه یا خیابان و یا در یک مهمانی اظهار دوستی می کنند چون نقاب بر چهره دارند سراپا خوبند و حرمت ها حفظ است و تعارفات و تعریف ها و تو بمیری من بمیرم های توخالی از یکدیگر بی وقفه ادامه دارد اما کمی که باهم باشند ذات و درون شیطنت آمیز هر کدام آشکار می شود و همین بلبلان عاشق و خوشنوا می شوند دشمن گینه توز یکدیگر .
تلخ زبانی عامل برهم خوردن رابطه ها و گسستن پیوند مودتِ همسران و حتی فرزندان و والدین می شود.
انسان که گل سر سبد هستی است و باید زبانش او را از فرش به عرش برساند با بد زبانی و بد کرداری چنان سقوط می کند که از حیوان هم پست تر می شود.
سعدی رحمت الله علیه چه خوب می فرماید؛
زبان چو در سخن آید گرش نداری پاس
هزار گونه حکایت به هم فرو بندد
ادیب و عاقل و دانا کسی بود که سخن
به فکر گوید و کم گوید و نکو گوید....
ادامه دارد