یک شب گذشت از شبِ «قدر»ولی همچنان اسرار درونش مستور ماند.

 خواستم شب قدر را قدر بدانم ولی باز هم به  بی قدریِ خودم گذشت.

 خواستم  دلیل نامگذاریِ شب قدر را بدانم ولی ترسیدم دگر بار، در لابلای تعریف و معنی واژه ها گرفتار شوم.

می دانم خاص ترین  منزلت و ارجمندی در نام این شب نهفته است و مقدرات بندگان خدا در چنین شبی رقم می خورد ولی می خواهم  از« قدر» بدانم تا قدرش بیشتر بدانم.

گرچه قدرِ شب را قدر ندانستم ولی از کودکی با احیا انس گرفتم شب هایی که ستاره های کویر همراه با نورِ ماه خودشان را به قلب کویر می زدند و تو (شب قدر) را گرامی می داشتند.  شاهد من صداهای ماندگاری است که در لابلای دیوارهای هیئت ها به یادگار مانده است و گویی در این شب ها با زندگان همنوا می شوند.

صداهای به ظاهر خاموشی که گوینده اش دعای جوشن کبیر می خواند و مستمعینش الغوث الغوث گویان وی را همراهی می کردند.

در آن شب ها ملاهای زادگاهم که رحمت خدا بر آن ها باد به ما می گفتند؛ در این شب ها انبوه فرشتگان به زمین می آیند که خودشان حتی به سختی جای پا پیدا می کنند...در همان زمان شنیدم قدر، به معنی تنگنا و کوچک است و شنیدم در این شب قرآن بر پیامبرش نازل گردید و از قول امام رضا(ع) نقل کردند که فرمودند: «خداوند در شب قدر آنچه را که از این سال تا سال بعد پیش خواهد آمد، مقدّر میفرماید از زندگی یا مرگ، از خوب یا بد یا روزی. پس آنچه خداوند در این شب مقرر میکند، به حتم واقع خواهد شد.

اما دیر زمانی است از  آن ها که  در آن شب های پر فضیلت، با نفس های گرمشان و سینه ی بی کینه شان و لقمه ی حلال و سفره ی صداقت شان و روزه داریِ بی ریا و با اخلاص شان برایمان از قدر و اندازه و مقدراتِ شب قدر می گفتندصدایی بر نمی آید و صاحبان صداهایی که  الغوث الغوث شان طنین می انداخت دیگر در میان ما نیستند و برای همیشه چشم بر دنیای دون دوختند و تن به سفر بی بازگشت دادند و رفتند و ما در نبودشان، فقط  خاطره ها را ورق می زنیم.

شایسته است به نیکی یاد کنیم از ملاهای بزگوارِ آن دوره  و دعاخوان های ارجمند و مستمعین خوش قلبی که بودند و اکنون نیستند و از حضرت حق بخواهیم؛

 راهشان پر رهرو،

جایگاهشان عالی،

  روحشان مسرور،

گورشان پر نور،

و ثوابی از این شب ها نثار  و ایثارشان کناد.

 با صلوات بر محمد و آل محمد...

ادامه دارد