بهمن آبد و آداب و رسوم ازدواج در دوران گذشته

دِستِ  پُ تُر  وَهَم چینه که ایمشو مِخِم به خَنَتُ  ایِم

 جونم برات بگه؛ دخترهای آن دوره برای ازدواج کردن، از انواع شگردها استفاده می کردند از جمله خودشان را در محافل و مجامع و مکان هایی  چون حمام عمومی و سرِ آبِ بالا و سرِ آبِ پایین و در صحرا به عنوان یک دخترِ  زرنگ و سنگین و رنگین و با وقار نشان می دادند رفتارهایی که با آن می خواستند در دل مادرِ پسر دار جا کنند عبارت بود از؛ حمام عمومی ...

1- در حمام  عمومی حد اقل دوبار تاس را از  آب پر می کردند و  روی سر مبارک خانمی که پسر دار بود می ریختند.

2- وقتی به چشمه یا سرِ آب می رفتند کوزه ی خانمی را  که پسر دار بود از  بالاتر یعنی جایی که آب از چشمه می آمد به طور سفارشی پر می کردند و سُرخو سویچه(در کوزه) را که از پارچه های فشرده درست شده بود محکم می بست و با احترام تحویل مادرِ پسره می داد  تا در دلِ خانمی که پسر عزب دارد جا بگیرد.

3- در صحرا موقع علف جمع کردن عمدا"  به طرفِ خانواده ی پسر دار تغییر مسیر می داد تا به یک بهانه ای کمک آن ها کند تا بلکه محبوب و مقبول واقع شود.

4- در مجالس عروسی و عزا، آرام و سر به زیر می نشست تا به عنوان یک دختر ساکت مورد توجه قرار گیرد و حتی سعی می کرد با جان و دل از صبح تا شب برای کمک در خدمتِ  صاحبان مجلس(پسر دارها) باشد.

5- صدایش را هر گز از حد معمول بلندتر نمی کرد تا پسر دارها او را دختر با ادب و با حیا بدانند و بگویند از دیوار صدا بر می آید ولی از دختر فلانی هرگز...

وقتی دختری از هر نظر مقبول می افتاد خانواده ی پسر یعنی پدر و مادر و حتی خواهر، بدون این که به پسرشان گفته باشند موضوع دخترمورد علاقه شان را مطرح می کردند و در روز آخر پسرشان با خبر می شد و پسر از آنجا که نمی خواست بی حیا باشد هیچ نظری در باره زن آینده اش نداشت. پس از اینکه به جمع بندی می رسیدند مادر آقا پسر، سعی می کرد دختره را ببیند تا او را می دید آهسته به او می گفت:دِستِ  پُ تُر  وَهَم چینه که ایمشو مِخِم به خَنَتُ  ایِم( دست و پایتان را جمع کنید یعنی آماده باشید که امشب می خواهیم بیاییم خواستگاری)

ادامه دارد