گذری به صحرا و کویر بهمن آباد(3)
بی تردید هر کس به خِشت خِشت خانه های زادگاهش وابستگی دارد که برای وابستگی ها و دلبستگی هایش می تواند دهها دلیل بیاورد. زندگی در روستا طعم خاص خود را دارد از امام صادق(ع) پرسیدند آب چه طعمی دارد؟ فرمود طعم زندگی...
در زادگاهم زندگی همچون قلب لحظه ای بی کارنیست و جریان دارد؛
مردمش بر خلاف شهر نشینان به دنبال بهانه ای هستند تا زندگی کنند؛
در آنجا زندگی را از سر خط آغازمی کنند و به پایانش باور دارند؟
گرچه کویر از رویش گلهای رنگارگ محروم است اما در دلهای مردمان کویر رایحه و شکوفه صداقت و یکرنگی می روید؛
آن ها مانند شهر نشین ها بی تفاوت از کنار یکدیگر نمی گذرند و نسبت به هم بی تفاوت نیستند؛
هرگزچون شهری ها پی در پی شاهد مرگ صمیمیت ها و عاطفه ها نیستند ومنِ روستایی زاده وقتی از ساحل نا آرام و آشوب زده ی زندگی می گذرم وجاده ی تهران-مشهدرا تا ۷۵ کیلو متری سبزواردرمی نـوردم با احساس آرامش خاصی، نگاهم را به دورتر می برم .از دور گنبد دو امام زاده را می بینم که همچون نگینی می درخشند و پیرامون این دو امام زاده گورستانی است با قدمت چند صد ساله که در گذشتگانم در آنحا آرمیده اند و توجهم را معطوف به دوران کودکی ام می کند. ناگهان به یاد حضرت علی (ع) می افتم که فرمود:
"آنان که وقتشان پایان یافته خواستار مهلت اند و آنان که مهلت دارند کوتاهی می کنند."
ادامه دارد