5 شنبه 29 شهریور و دهم محرم

عمر سعد و یک انتخاب سخت

گفتیم؛حربن یزید ریاحی و عمربن سعد ابی وقاص شبِ عاشورا  تا صبح غرق در اندیشه و تفکر بودند که فردا (عاشورا) با حسین و یارانش چه کنند؟ عمر،از یکسو  خود را در زندان دنیا طلبی و ریاست طلبی  و دنیا خواهی محبوس کرده بود و به جنگ می اندیشید  و از سویی دیگر او می دانست فردا باید با خوشنامترین و بهترین مرد عرب و بهترین جوان اهل بهشت یعنی فرزند زهرا(س) وارد جنگ شود از این رو درمانده و وامانده بر سر دو راهی قرار گرفته بود که فردا با حسین چه کند؟اگر جنگ کند و پیروز میدان شود امیر می ماند و استاندار  و...می شود و اگر نجنگد دنیایش بر باد خواهد رفت،ما از عمر سخن می گوییم عمر می دانی کیست؟ عمر کسی است که وقتی به نماز می ایستاد پشت سرش بزرگان هر شهر به ویژه کوفه با افتخار تکبیر می زدند و نماز اقامه می کردند عمر، فرزند سعد است سعدبن ابی وقاص(پدر عمر سعد) جنگجوی نام آور عرب است که  برای دفاع و گسترش اسلام شمشیرهای فراوانی زده و افتخارات بزرگی کسب نموده  ولی امروز فرزندش عمر رو در روی فرزند زهرا شمشیر از نیام کشیده و خود را آماده قتل او کرده است عجیب نیست؟...

عمر لشکرش را کاملا" آرایش جنگی داده و مسؤلیت ها را به امرای ارتش سپرده،وقتی خیالش از همه چیز راحت شد ناگهان به تقلید از پدرش که در زمان خلافت عمر هنگام جنگ با ایران تیر به اردوی ایرانیان پرتاب کرد و گفت خبر به امیر المؤمنین عمر برسانید سعد بن ابی وقاص اولین کسی بود که تیر به جانب سپاه ایران  پرتاب کرد و سعد این کار خود را همیشه از افتخارهای خود می دانست ولی کسی چه می دانست که روزی برسد که  پسرش عمر  به خیمه های حسین(ع) تیر پرتاب  کند و با افتخار،فریاد بر آورد؛ بروید به عبیدالله خبر دهید عمربن سعد اولین کسی بود که تیر به خیمه های حسین پرتاب کرد و به  حسین پیغام داده یا باید دست در دست عبیدالله بگذارد و صلح کند و یا آماده ی جنگی باشد که سرها و دست ها بروی زمین می افتند!

حر از راه فکر درست به کجا رسید و عمر با فکر نادرست به...؟

ادامه دارد