3 شنبه 27 شهریور و هشتم  محرم

امشب طبق برنامه ی از پیش تعیین شده  کارها به نحوی در هیئت انجام گرفت که زودتر بتوانیم حرکت کنیم پس از کمی حسن حسین گفتن و سینه زدن دور علم، آماده رفتن شدیم.

به عنوان  مقدمه  صحبت هایی کردم و در قالب دسته ی  زنجیر زنی و سینه زنی به سوی هیئت حسینی حرکت کردیم. از آقا حمزه خواستم بدون آن که منتظر جواب دادن دمِ نوحه از جانب مردم باشد نوحه اش  را بخواند و  تکرار کند.

به میدان که رسیدم دقایقی بعد هیئت حسینی برای استقبال بیرون آمدند  با استقبال میزبان به داخل هیئت هدایت شدیم مانند هرسال در حالی که  حسین حسین یا حسین می گفتیم در زیر سقف،مستقر شدیم نوا و آهنگ  حسین حسین یا حسین را آهسته تر کردم و آنگاه بر خلاف سنت همیشگی  یک نیایش که بار معنی فراوانی داشت برای حضار خواندم تا بلکه دل ها را متوجه کرده باشم.

نظم و ترتیب و ملاحظاتِ مداحان و نو خوانان(از طرف هر دو هیئت) به مراتب از سال گذشته بهتر بود گویا هیئت حسینی نیز مانند ما سفارش های لازم را کرده بودند،در پایان مداحی جناب حجت الاسلام حاج شیخ آقا رضا ذاکری با ذکر مرثیه و روضه حاضرین را به فیض رساندند و از هیئت مهمان پذیرایی به عمل آمد و در سرانجام ما دعا گفتیم و رفتیم از سر صدق و صفا...

نکته ای که لازم است به آن اشاره کنم و در قسمت های بعد به آن خواهم پرداخت در زادگاهِ من  مداح و نوحه خوان به درخواست دیگران نمی خواند و هر گز منتظر نیست کسی از او  برای خواندنِ نوحه دعوت به عمل آورد او خودش حتی با اصرار و گاه با تلخی میکروفن را از دست رقیب می گیرد و صدایش را بارها و بارها به گوش مردم می رساند که البته هر کدامشان می گویند این علاقه ای است که به امام حسین(ع) دارند ولی کاش غیر از این بود!

ادامه دارد