من چنین آدمی هستم (1)
می گوید:من آدم غیر قابل پیش بینی و غیر معمولی ام؟
آدمی هستم که به هر چیزی با انگیزه ایراد گرفتن نگاه می کنم
آدم ها در نگاه من متفاوتند اگر کسی مرا به حساب آورد و طرف مشورتش بودم او را عاقل می دانم در غیر این صورت او جاهل است
از همه کس و همه چیز ایراد می گیرم یعنی کار خیری نبوده که دیگران انجام داده باشند و من بی نیش و کنایه از کنارش گذشته باشم این ویژگی از دوران مدرسه با من همراه است آن وقت ها اگر کسی درس خوان بود به او خر خون می گفتم و اگر درس خوان نبود تنبل صدایش می زدم
چون نمی توانم یا نمی خواهم مشابه کار دیگران را انجام دهم کل خدمت خدمتگزاران را نا چیز و حتی آن ها را ریا کار می دانم
وقتی می بینم خدمت کننده، مورد دعا و توجه مردم قرار می گیرد از روی حسادت، کار و خدمت او را بی حاصل می دانم
و اگر کارِ در دست اقدام به سر انجام برسد چون احتمال شهره شدن او را می دهم تا جایی که می توانم اشکال تراشی می کنم
بانی شدن و بانی بودنِ هیچکس را نمی پذیرم به عبارتی نه بانیِ کار خیر می شوم و نه بانیان را قبول دارم!
چون نمی خواهم بنا و بهره بر داریِ ساخت یک مکان به نام کسی غیر از خودم تمام شود با تبلیغات منفی،دیگران را از کمک کردن باز می دارم
با اینکه معمولا" روی گشاده و دستِ دهنده ندارم ولی همیشه از بانیان حساب و کتاب می خواهم
اگر کسی به قصد خدمت به عموم مردم پیشنهادی ارایه کند بی درنگ می گویم:این هم برای ما رییس شد!...
ادامه دارد