موضوع انشا؛تعطیلاتِ عید را چگونه گذراندید(1)
این موضوع انشا را معلممان هر ساله بر تخته سیاه می نوشت و ما، هر سال چون جایی نرفته بودیم در می ماندیم چه بنویسیم! در گذشته به دلیل نبود و یا کمبودِ امکانات،برنامه ریزیِ قبلی برای سفر انجام نمی گرفت از این رو ما بودیم و همان کوچه و درِ قلعه و صحرا و بازی های محلی،که بی تردید در آن سن و سال طراوت و شادابی و سر سبزی بهار را درک نمی کردیم و به ارزش این همه پی نمی بردیم به ویژه جریان و صدای آب را که از آخرین حلقه کاریز، وارد کنداوا می شد و از چشمه چنان قل قل می جوشید که هر بیننده ای را مسحور می کرد در ابتدای کنداوا حرکتِ آب، آرام و سنگین بود و با عبور از کوچه باغ ها رفته رفته شیب بر می داشت و هرچه جلوتر می رفت بیشتر شُتُرَک می زد،اگر یادتان باشد اولین درخت هایی که از آبِ قنات بهره می بردند دو تا درخت توت معروف به باغِ قاضی بودند آب از آنجا عبور می کرد و وارد باغ معروف به علی ملا و حاج محمد علی یا حاج ابوالقلسم و در همان راسته از باغ بزرگ حاج علی حلاج می گذشت آخرین باغ هم اگر درست گفته باشم در بخش صحرا و آب بند(اُوَبند) باغ حسن رضا بود....می بینید ما و آن ها که قبل از ما بودند از چه برکاتی بهره مند بودیم؟هر چه به گذشته بر می گردیم سر زنده بودن و شادابی و مهرورزی و محبت و دل رحمی و همدلیِ بیشتری می بینیم که ان شاءالله در بخش های بعدی به آن خواهیم پرداخت...
ادامه دارد